اثر انسان بر اقلیم

اثر انسان بر اقلیم

نوشته : کریس ای فارست ، پیتر اچ استون  و  هنری  دی  جاکوبی[1]

ترجمه : دکتر حبیب اله فصیحی

مقدمه

آیا آب و هوا در حال تغییر است ؟ اگر چنین است ، آیا ما در این مساله نقش داریم ؟ این دو پرسش ساده ،اساس برخی از پیچیده ترین و بحث انگیزترین موضوعات در کلیت بحث تغییرات اقلیمی یعنی کشف این تغییرات و انتساب آنهاست . از آنجا که این موضوعات پیچیده هستند ، بهتر است که بحث را با مسائل ساده مشابهی آغاز کنیم . فرض کنید که شما صبح هنگام وارد حمام منزل خود شده اید . وقتی خود را وزن می کنید متوجه می شوید که یک پوند بیش از حد انتظار وزن دارید . فریاد می زنید که وزن من دارد زیاد می شود . من بیش از اندازه غذا خورده ام . این جمله ای است در باره اکتشاف و انتساب اما در یک موقعیت دیگر . چه چیز با چنین اعتماد بالا شما را به این نتیجه رساند ؟

اولا چگونه متوجه شدید که وزن شما واقعا زیاد است ؟ ممکن است فرض کنید که ترازوی حمام شما دقیق نیست چرا که فقط 95/19 دلار بابت آن پول داده اید . نیز ممکن است دریافته باشید که ارقام بدست آمده در مرکز بهداشت با آنچه ترازوی خانه شما نشان می دهد تفاوت دارند . پس شاید در سنجش خطایی وجود داشته باشد . در اینجا شما کشف می کنید که به احتمال زیاد وزن شما افزایش یافته است . همچنین ممکن است گفته شود که : به احتمال 90 درصد وزن من بین 8/0 تا 2/1 پوند اضافه تر از بار آخری است که خود را وزن کرده ام .

دوما آیا این سنجش دال بر علل دیگری چون پرخوری است ؟ اینجاست که قضیه پیچیده تر می شود چرا که  ممکن است وزن شما بدون ارتباط با رژیم غذایی و در پاسخ به تغییرات دما و رطوبت ، حالات روان شناختی یا میزان فعالیت بدنی اندکی بالا و پایین برود . هرگاه این تغییرات به اندازه تغییراتی باشد که در توزین خود با ترازوی حمام مشاهده نمودید  مشروط بر این  که دقیقا به این مساله پی برده باشید کشف رابطه معنی دارصورت پذیرفته است در اینجا مساله مهمی که وجود دارد ردیف کردن علایم این تغییرات مهم در بدن شماست و شاید هم نسبت جذب غذا با توجه به نوسانات میزان سرو صدا مهم باشد . به این ترتیب یکی از اظهار نظرهای دقیق شاید این باشد که : به احتمال 70 درصد وزن بین 8/0 تا 2/1 پوند به دلایل دیگری غیر از متغیرهای طبیعی افزایش یافته است

سومین پرسشی که مطرح می شود این است که چرا قیافه ظاهر تغییر پیدا کرده است ؟افزایش وزن یک مبنای روانشناسی دارد و این دانش ممکن است که بواسطه تجربیات گذشته و مشاهدات دیگران شکل گرفته باشد . اما این روابط نمی تواند بطور دقیق بیان گردد زیرا به عوامل متعددی نظیر تنظیم متابولیسم و مقدار فعالیت های بدنی که که کم تر قابل درک هستند مربوط می شود . این موضوع سؤال چهارمی را مطرح می سازد و آن اینکه با چه دقتی جذب غذا یا سطح فعالیت بدنی یا دیگر عوامل مؤثر بر وزن را اندازه گیری و ثبت نموده اید؟ در این شرایط بهترین چیزی که می تواند با دقت علمی در باره این انتساب بیان گردد ممکن است این باشد که  : 90 درصد شانس وجود دارد که حداکثر 2/1 پوند از وزن نشان داده شده با این ترازو ناشی از پرخوری باشد یا وقتی از تحلیل علمی خبری نباشد ممکن است گفته شود که : من بیش از اندازه غذا خورده ام .

خلاصه اینکه در مثالی که در خصوص کشف وزن بدست آمده و نسبت دادن آن به افزایش جذب غذا آورده شد چهار عنصر دخالت داشته اند :

1-     تخمین تغییر وزن و خطای اندازه گیری آن

2-     درک ساز و کارهایی که بواسطه آن وزن ،نسبت به جذب غذا و دیگر عوامل واکنش نشان می دهد و مدل سازی روابط

3-     اندازه گیری جذب غذا و عدم اطمینان مربوطه

اکنون توجه خود را به سیستم اقلیمی کره زمین معطوف می داریم : سنجش چگونگی تاثیر تغییرات اقلیمی در قرن گذشته ، ادراک الگوهای طبیعی تغییرات آب و هوا ، مدل الگوهای تاثیر متقابل شیمیایی ، فیزیکی و بیولوژیکی سیستم جهانی و دریافت چگونگی فشارهای ناشی از اقلیم در گذشته . موضوع اکتشاف مربوط است کسب آن توانایی که بتوان با اعتماد کامل اظهار نظر نمود که روندهایی مشاهده گردیده نه اینکه فقط تغییرات طبیعی اقلیم مشهود باشد  . این وظیفه مشتمل بر اندازه گیری متغیرهایی چون درجه حرارت است که به مثابه قرائت  رقم ترازوی حمام شماست و تحلیل متغیرهای سیستم که به مثابه نوسان وزن طبیعی شماست .انتساب نیازمند اثبات آن است که هر تغییری با عوامل انسانی در ارتباط است . این امور نیازمند مدلی از سیستم تغییرات اقلیمی وتاثیرات گوناگون آن و همچنین تخمین عوامل مؤثر بر سیستم اقلیمی نظیر افزایش تمرکز گازهای گلخانه ای است واولین آن ها به مثابه روانشناسی انسان در مثال قبلی می باشد . کاملا واضح است که این تمرکز بواسطه افزایش فعالیت های انسانی بوده که به مثابه اندازه جذب غذا در مثال قبلی است .

گام های حیاتی برای کشف تغییرات و درک اینکه چه میزان از این تغییرات به انسان مربوط است در نمودار 1 بیان گردیده است . نمودار بالایی درجه حرارت زمین در 150 سال گذشته را نشان می دهد . در این نمودار، خط باریک میزان انحراف از میانگین درجه حرارت سال های 1990-1960 را نشان می دهد که در آن سال های اخیر اغلب انحراف منفی و سال های بعد انحراف مثبت را نشان می دهند و گویای یک روند گسترده زمانی است . خط ضخیم گویای یک مدل اقلیمی است که آنجه را که در 150 سال گذشته تحت نفوذ عوامل طبیعی بوده نشان می دهد . این خط نیز میزان انحراف از میانگین را نشان می دهد اما بیانگر روند آشکاری نیست .

در نگاه اول به نظر می رسد که چیزی غیر از فرآیندهای طبیعی که در مدل به نمایش درآمده تعیین کننده آب و هوا در دوره فوق بوده است . خط ضخیم در نمودار پایینی حاصل مدل اقلیمی مشابهی است که با تمرکز شناخته شده ای از گازهای گل خانه ای ( تاثیرگرم کننده ) و با تخمین آیروزول های ناشی از فعالیت های انسانی شبیه سازی شده است . قبلا این تغییرات در الگوی عمومی اقلیم شبیه سازی شده وارد می شدند اما اکنون اندازه گیری های تاریخی تخمین زده شده بسیار مفیدتر از زمانی هستند که بدون این تاثیرات هشدارهایی داده می شدند.

جهت حصول اطمینان از اینکه این تغییرات حقیقی بوده و به تاثیرات انسان مربوط هستند لازم است که موضوعاتی مد نظر قرار گیرند : اول اینکه آیا درجه حرارت تخمین زده شده کره زمین به واقعیت نزدیک است  ؟ بایستی اثرات جزیره حرارتی شهرها و تغییر در ابزارها در طول یک قرن در تخمین ها تصحیح گردند . ( نواحی شهری گرایش به جذب و تولید حرارت دارند و به این جهت دماسنج در نواحی شهری رقم بالاتری از نواحی روستایی نشان می دهد . ) همچنین بایستی داده ها برای مناطق عاری از پوشش گیاهی یا کم گیاه مثل اقیانوس ها و سیبری تخمین زده شوند نهایتا اینکه چنین ارقامی در سطح زمین ثبت می گردند وبا سنجش هایی که ماهواره ها انجام می دهندهمخوانی ندارند ( سنجش های ماهواره ای تنها اختصاص به دو دهه اخیر دارد )

 

  نمودار (1) بالایی: شبیه سازی میانگین سالانه جهانی درجه حرارت سطح زمین (خط ضخیم)  مربوط به مدل شبیه سازی اقلیم بدون اینکه هیج تغییری در ارقام تغییرات درجه حرارت ثبت شده  در سال های 1990-1860 وارد شده باشد (خط باریک ) . تغییرات میانگین سالانه جهانی درجه  حرارت سطح زمین توسط بازخوردهای داخلی مدل ها ایجاد شده به همان ترتیب که بواسطه  دینامیک های اجزاء متعدد سیستم اقلیمی تعیین گردیده اند .

  نمودار پایینی نیز مشابه نمودار بالایی است اما واکنش مدل اقلیمی (خط ضخیم)به فشارهای انسانی است ( یکی از شاخص های ممکن حساسیت اقلیمی ، میزان درجه حرارت آب اقیانوس و تاثیر خالص آیروزول هاست ) که مشاهدات را دقیقا جلوه گر می سازد . ( خط ضخیم)

باوجود این موضوعات که مربوط به اندازه گیری است ، اقلیم شناسان عموماتوافق نظر دارند که در 150 سال گذشته حدود 6/0 درجه سانتیگراد به دمای کره زمین افزوده شده است .

دوم، چه مقدار تغییر طبیعی در آب و هوای کره زمین مورد انتظار است؟ با گذشت زمان بخاطر تاثیرات متقابل پدیده های پیچیده ای که در هواکره ، زیست کره و آب کره مؤثرنر ، آب و هوا بطور طبیعی تغییر می نماید این موضوعی است که حتی کامل ترین مدل سازی ها نیز نمی توانند آن را توجیه نمایند .این فرآیندهای طبیعی ممکن است در دوره های چند ساله ( مثل ال نینو و لانینا ) ، در چند دهه ( مثل نوسانات اطلس شمالی یا قطب شمال)، یا حتی طی چند قرن رخ دهند .(مثل جرخه های عمق اقیانوس ها ) درجه حرارت نشان داده شده در خط باریک نمودار (1) تنها یک نمونه مستقل از رفتار ممکن جهانی در طول یک قرن است . هر کدام از دوره های زمانی مشابه، الگوهای متفاوت دیگری را نشان می دهند و شاید هم نوسانات بزرگ تر بواسطه تاثیر متقابل این فرآیندهای طبیعی که در مقیاس های زمانی مختلف شکل گرفته اند بوجود آمده باشد .

با چنین پیچیدگی که در سیستم های طبیعی وجود دارد ، یک اندازه گیری 150 ساله به اندازه کافی طولانی نیست که تخمین تغییرات سیستم های طبیعی را امکان پذیر سازد . ( تصور کنید در شرایطی که فقط اندازه گیری های چند روز محدود را در اختیار دارید ، بخواهید به تغییرات طبیعی بدن خود پی ببرید . ) تغییرات طبیعی همچنین باید از روی شبیه سازیهای طولانی مدت تری که مدل های کامپیوتری سیستم ها را به خدمت می گیرند ، تخمین زده شوند . این مدل ها ضرورتا بایستی پدیده های فیزیکی ، شیمیایی و بیولوژیک را ساده سازی نمایند و در جایی که علوم مربوط از درک فرآیند های کلیدی مثل رفتار ابرها عاجزند ، تخمین های دقیقی برای آن ها فراهم آورند . بنابراین پیش بینی های ویژه ای که در نمودار بالایی شماره (1) نشان داده شده قابل اعتماد نیستند . به همان ترتیب که تخمین های مدل محور از تغییرات طبیعی غیر قابل اعتمادند .

حتی اگر تخمین های مدل محور تغییرات اقلیمی بتوانند با درجه اطمینان بالایی تغییرات طبیعی را تخمین بزنند ، سؤالی که مطرح است این است که چرا چنین تغییراتی رخ می دهند ؟ آیا این تغییرات می توانند متاثر از نیروهای جوی باشند ؟  برای اینکه بتوان با اطمینان کامل اثر عامل انسانی را بیان نمود باید به همزمانی دو بخش این  فرآیند توجه کرد . اول اینکه باید بتوان فرضیه ای را که برخی عوامل غیر انسانی مثل تغییرات تابش خورشید را عامل ایجاد نتایج مشابه می دانند ، رد نمود . این امر از طریق آزمایش خط سیر عدم اطمینان در فرآیندها و پارامترهایی که در شبیه سازی به خدمت گرفته می شوند ، ممکن می گردد. ( مثل آنچه با خط ضخیم در نمودار بالایی شماره (1) نشان داده شده اند ) دوم اینکه باید بتوان نشان داد که اثرات مدل سازی شده عوامل انسانی که با تغییرات مشاهده شده انطباق یافته اند ، آن چیزی را که به  انگشت نگاری  انسان معروف است را آشکار می سازند . در این جا نیز باز با نوعی عدم اطمینان سرو کار داریم .

تمرکز تاریخی گازهای گل خانه ای کاملا شناخته شده است اما عدم اطمینان زیادی در تخمین میزان تولید موادی وجود دارد که آیروزول های سرد کننده آب و هوا را تولید می کنند . ( بخصوص SOX ناشی از نیروگاه های با سوخت فسیلی ) علاوه براین تاثیر این آیروزول ها بر اقلیم جهانی هنوز مشخص نیست . همچنین نمودار پایینی شماره (1) ممکن است یک انتخاب خوشایند از تخمین میزان هریک از اثرات مدل سازی شده باشد بطوری که با ارقام تاریخی تخمین زده شده هماهنگی داشته باشد . مثلا با یک تخمین متفاوت از آیروزول های تزریق شده به جو .شخص می تواند با درجه اطمینان کمی یک الگوی شبیه سازی شده متفاوتی از اقلیم را ایجاد نماید .

موضوعات نسبت داده شده چگونه می توانند به طریقی که همه این ملاحظات را در برگیرند ، بیان گردند ؟ یک طریق مناسب برای شفاف سازی پاسخ این سوال عبارت است از وارد ساختن آشکار فرآیندهای نامطمئن در تحلیل های مربوط به سیستم های اقلیمی ، مدل سازی این فرآیند ها به عنوان مجموعه ای از پارامترهای نامطمئن و سپس بکارگیری شیوه های آماری و تخمین تغییرات طبیعی سیستم و بالاخره تحت نظم و قانون درآوردن ترکیبات مربوط به پارامترهایی که با اندازه گیری های تاریخی در یک سطح اطمینان قابل قبول مطابقت ندارند . آنچه که حاصل آن یک نقشه تشابهات است که در آن سطوح متفاوتی از تغییرات درجه حرارت که تحت تاثیر فعالیت های انسانی حاصل شده اند در طول دوره معینی مشاهده خواهد گردید . بعدها این منابع را می توان بکار گرفت تا بر اساس آن بتوان قضاوت نمود که با مقداری احتمال نسبت خاصی از تغییرات مشاهده شده به دلیل تاثیر عامل انسانی است .

اینگونه از تشریح باصطلاح  انگشت نگاری می تواند بر اساس نتایج حاصله از کارهای فارست و همکاران [2] پایه ریزی شده و اجزاء اقلیمی مدل سیستم همگرایی جهانی (IGSM) [3] که توسط برنامه مشترک علوم و سیاست [4] . تغییرات جوی توسعه یافته، را به خدمت گیرد . در راستای تخمین تاثیر عوامل انسانی اقلیم در دوره های تاریخی ، نوعی شبیه سازی مدلی برآوردی نظیر آنچه در نیمه پایینی نمودار (1) نشان داده شده را بدست می دهد . خوشبختانه اجزاء اقیانوس- اتمسفر مدل سیستم همگرایی جهانی (IGSM) طراحی شده اند تا مطالعه عدم اطمینان ها را در فرآیندهای کلیدی اقلیم امکان پذیر سازد . یکی از این اجزاء حساسیت اقلیم است که همان میزان بازخوردهای اتمسفری می باشد که منجر به اثرات چند گانه تابش مستقیم  تقویت شده توسط گازهای گل خانه ای می گردد . دومین جزء تاثیر چرخه های اقیانوسی است که هم میزان گرمای ذخیره شده در عمق اقیانوس ها را مشخص نموده و هم میزان بالا آمدن دی اکسید کربن را . دوره تاریخی می تواند با در نظر گرفتن ارزش های در نظر گرفته شده برای این پارامترهای نامطمئن چند مرتبه شبیه سازی گردد . می توان از طریق تعدیل سیستماتیک این داده ها و مقایسه واکنش مدل به مشاهدات ، شیوه های آماری استانداردی را جهت تعیین مجموعه ای از شبیه سازی ها مورد استفاده قرار داد . این مشاهدات از درجه اطمینان  قابل توجهی برخوردار بوده و با مجموعه ای از پارامترهای مدلی انطباق دارند . علاوه براین بادرجه اطمینان یاد شده می توان  در مورد اقلیم اظهار نظری صورت داد که با اظهار نظری که در مورد وزن ذکر گردید انطباق داده شود : 90 درصد شانس وجود دارد که حداکثر 2/1 پوند از افزایش وزن مشاهده شده ناشی از پرخوری باشد .

پیش از آنکه بحث را با مثال ساده دیگری دنبال کنیم ، لازم است که فرضیات متضمن بحث فوق را به این شرح خلاصه نماییم :

  · تخمین تغییرات درازمدت طبیعی آب و هوا مبتنی است بر نتایج شبیه سازی مدل HadCM2  هادلی سنتر [5] اما تعیین صحت و سقم چنین تخمینی دشوار است .

· ارقام درجه حرارت به گونه ای مورد استفاده قرار می گیرند که گویی هیچ خطایی در اندازه گیری یا نمونه گیری وجود ندارد . در حالی که چنین نیست .

 ·مثالی که در خصوص وزن زده شد  قادر به  تبیین اثرات تغییر در تابش خورشید در طول دوره تحلیل و نیز تبیین اثرات شناخته شده سرد شدن ناشی از ذرات حاصل از فورانات آتشفشانی نیست .

· اینگونه فرض شده که تخمین عوامل تاثیرگذار بر اقلیم با درجه اطمینان بالایی شناخته شده است در حالی که اثرات خالص آیروزول ها روی آب و هوا هنوز مشخص نیست .

در ادامه، تاثیر این فرضیات روی نتایجی که در این جا خاطرنشان گردید بررسی خواهد شد .  در این بخش گرم شدن زمین بین دو دوره مساوی هم یعنی سال های 1946 تا 1955 و 1986 تا 1995 را مد نظر قرار می دهیم . در خلال این دوره ها ارقام اندازه گیری شده بیانگر افزایشی در حدود 33/0 سانتیگراد در درجه حرارت زمین هستند . چه مقدار از این تغییر را باید ناشی از عوامل انسانی دانست ؟  نتایج در نمودار (2) نشان داده شده اند. با استفاده از اجزاء اقیانوس اتمسفر مدل سیستم همگرایی جهانی (IGSM) و تخمین عوامل جوی تاثیرگذار براقلیم در طول این دوره،  تغییرات اقلیم از نظر ترکیب حساسیت اقلیم و واکنش اقیانوس که با علامت + در نمودار مشخص شده ، شبیه سازی شده اند . برپایه این نتایج ، مجموعه ای از پارامترهای ترکیبی که در یک سطح اطمینان  قابل قبول با مشاهدات انطباق دارند ، مشخص گردیده اند . این پارامترها در نمودار به درجات متفاوتی سایه دار شده اند . ناحیه ای که کاملا خالی از سایه است ، 80 درصد فاصله اطمینان را نشان می دهد ( 20 درصد احتمال وجود دارد که مقدار واقعی این پارامترها خارج از این ناحیه قرار گیرند و این مقدار ممکن است 10 درصد بالاتر یا پایین تر باشد . ) سه درجه از سایه بندی در نمودار دیده می شوند : ناحیه سایه دار پررنگ  فاصله اطمینان را تا 95 درصد و ناحیه سایه دار با رنگ متوسط آن راتا99 درصد گسترش می دهند . همچنین در ناحیه ای که کم رنگ تر است کمتر از 1 درصد شانس وجود دارد که مقادیر واقعی پارامترها در ناحیه با تغییرات دمایی سریع قرارگیرند . پررنگ ترین ناحیه ترکیبی از حساسیت بالا و ذخیره کند دما در اقیانوس را نشان می دهد.

همچنین در نمودار 2 خطوطی هستند که تغییرات شبیه سازی شده درجه حرارت جهانی در دوره مورد مطالعه را نشان می دهند . این نتایج از ترکیب پارامترهای متعدد حاصل گردیده اند خط مقطع 33/0 درجه تغییر را نشان داده و بیانگر آن است که این تغییر در  دوره 40 ساله ممکن است به دلیل حساسیت بالا باشد(درجه سانتیگراد4 =S )  و اقیانوسی که بسرعت دما را ذخیره می کند ( نسبت گرم شدن مساوی 55/0 ) یا ناشی از حساسیت کم تر (درجه سانتیگراد 5/2=S  ) و اقیانوسی که به آرامی دما در آن بالا می رود ( نسبت گرم شدن مساوی 15/0 ) . هر نقطه دیگری در طول خط مقطع غیر واقعی است . در این نمودار محدوده ای که در قسمت شمال شرقی قرار گرفته حاصل فقدان اطلاعات در این تحلیل است .

اکنون به استخراج نتایج مربوط به   انتساب   در این تحلیل می پردازیم . توجه داریم که خط 2/0 درجه سانتیگراد بسیار نزدیک به مرز پایینی ناحیه 80 درصد اطمینان قرار گرفته است . این بدین معناست که فقط 10 درصد امکان دارد اثرات مدل سازی شده عوامل انسانی روی اقلیم کم تر از 20 درجه سانتیگراد در دوره 40 ساله باشد . به عبارت دیگر 90 درصد احتمال وجود دارد که حداکثر 20درجه سانیگراد ( یا تقریبا 60 درصد مشاهداتی که گرم شدن 33/0 را نشان می دهند ) مربوط به عوامل انسانی بکار گرفته شده در این مدل باشند . به دلیل تغییرات طبیعی در دهه ها یا زمان های طولانی تر ، این اظهار نظرها برای هر یک از دوره های انتخاب شده برای اندازه گیری متفاوت خواهد بود .

به عنوان مثال ممکن است توجه کنیم که اگر ناحیه اطمینان کوچک شود ( اطمینان بالاتر ) این اظهار نظر چه تغییری می نماید ؟. در این زمینه منحنی های درجه حرارت ثابت باقی مانده و قسمت بیشتر از گرم شدن مشهود به 90 درصد سطح اطمینان نسبت داده می شود یا اینکه همان قسمت ،سطح اطمینان بالاتری را خواهد داشت .

 از این یافته ها چه نتیجه ای می توان گرفت ؟ چگونه چهار عنصر دیگر اکتشاف و انتساب با هم ترکیب می گردند ؟اول اینکه مدل های اقلیمی برای تعریف روابط بین عوامل اقلیمی مربوط به تابش و تغییرات درجه حرارت بکار گرفته می شود . دوم اینکه توانایی این واکنش ها بطور سیستماتیک با آلترناتیوهای مربوط به پارامترهای اقلیمی تغییر می نماید و پس از مقایسه نتایج و مشاهدات است که این نتایج پذیرفته شده و یا رد می شوند . سوم اینکه تغییرپذیری اقلیمی همانطور که توسط HadCM2 تخمین زده شده مستقیما در این قیاس وارد می شوند تا نواحی اطمینان را تعیین نمایند . وبالاخره خطای مشاهده شده در تغییرپذیری های طبیعی کوچک فرض شده اند .

هر یک از این گام ها فرضیات نامطمئنی را شامل می شوند . مثلا اثرات نامطمئن  آیروزول ها می تواند هم نواحی قابل قبول پارامترها و هم تغییرات درجه حرارت را دگرگون نماید . همچنین اثرات احتمالی یک تغییر در رسیدن انرژی خورشید به زمین و اثرات شناخته شده ذرات گرد و غبارناشی از آتشفشان ها  در کاهش دما در این محاسبات منظور نگردیده اند . هر یک از این اثرات به تغییر پذیری طبیعی آب و هوا نسبت داده شده و می توانند نقش عوامل تشریح شده در گرم شدن زمین را که با شبیه سازی و گسترش دامنه پارامترهای قابل قبول مدل یا تغییر پارامترهای مدل سازی شده استنباط گردیده اند کم اثر جلوه دهند . علاوه بر این تخمین HadCM2  از نظر تغییر پذیری اقلیم بایستی به خودی خود با یک عدم اطمینان همراه باشد که در اینجا تصریح نشده است .اگر چنین باشد این عدم اطمینان ها نتایج را تغییر داده و غالب اجزائی که بطور ناقص مدل سازی شده اند منجر به کاهش سهم گرم شدن مشهودی می شوند که می تواند با هر سطح اطمینانی به عوامل انسانی نسبت داده شود .

گذشته از این اگر این روش بکار گرفته می شد تا هر مدل دیگری بجز  MITIGSM  را مدل سازی نماید امکان داشت نتایج نسبتا متفاوتی بدست آید که بازتابی است از عدم اطمینان ساختاری در میان مدل ها و دقیقا خلاف عدم اطمینان پارامتری مدل MIT است که در اینجا روشن گردید .

نمودار (2) وابستگی تغییرات درجه حرارت مدل سازی شده به دو مشخصه مدلی : حساسیت اقلیمی ( محور عمودی ) و میزان دمای بالا آورده شده توسط اقیانوس عمیق .( محور افقی ) این دو مشخصه با یکدیگر پاسخ مدلی به نیروهای اقلیم کاربردی فراهم می آورند . در این زمینه این نیروها شامل تغییرات تاریخی در تمرکز گازهای گل خانه ای ، آیروزول های سطحی و ازن استراتسفر هستند .تغییر دمای نشان داده شده حاصل تفریق میانگین دهه 95-1986 از میانگین دهه 55-1946 می باشند . تغییرات مشاهده شده بوسیله خط مقطع نشان داده شده اند . ناحیه های سایه بندی شده در 20 درصد و 5 درصد و 1 درصد ( بترتیب از رنگ روشن تا رنگ تیره ) قرار گرفته اند. شبیه سازی ها با مشاهدات واقعی انطباق ندارند . منحنی های درجه حرارت و نواحی سایه دار، از متغیرهای طبیعی در مدل سازی تغییرپذیری اقلیمی حاصل گردیده اند .( در اینجا نرخ بالا آمدن دما بوسیله گرمای سطحی که در یک سناریو ویژه به عمق 580 متری اقیانوس نفوذ کرده ، حساسیت اقلیمی و زمان اندازه گیری شده است . این قسمت برای سناریویی که در آن افزایش دی اکسید کربن به میزان 1 درصد در سال برای یک حساسیت اقلیمی K 5/2و در زمانی که دی اکسید کربن دو برابرشده است محاسبه شده بود  .                                            

 

به دلیل این مشکلات ، دانشمندانی که در تلاشند دانش موجود در  اکتشاف  و  انتساب  را خلاصه نماید به اظهار نظرهایی از این قبیل متوسل می شوند که :  برتری شواهد حکایت از آن دارد که . . . . . . . . یا احتمالا بخش مهم ( یا بخش عمده و اساسی ) از گرم شدن مشاهده شده به عوامل انسانی نسبت داده می شود . واژه های    برتری    ،  مهم     یا  اساسی      برای دانشمندان مبهم و مساله ساز است و ساعات متمادی صرف مشاجرات مربوط به آن ها می شود . گرچه مفهوم این واژه ها حتی در میان کارشناسان فنی رشته های مشابه نیز می تواند بطور جدی متفاوت باشد مگر اینکه دلالت بر مقادیر کمی داشته باشد باید طریقی اندیشید تا این اظهارنظرها دقیق تر شوند . امید می رود تحلیل اخیر از مفاهیمی که در پس این واژه ها نهفته است ما را یاری دهد تا از پذیرفتن فقط یکی از دو انتهای این موقعیت اجتناب ورزیم . قبول یکی از دو انتها بخاطر عدم اطمینان  ناشی از آن است که مایا هیچ نمی دانیم.یا باید پذیرفت که انسان ها مسئول تغییرات اقلیمی هستند .      

پی نوشت ها :



1. Chris E . Forest  ,  Peter H  . Stone  & Henry  D  . Jacoby

2- Forest et al

3- Integrated  Global System Model (IGSM)

on the Science and Policy  4-- MIT Joint Program

5-  Hadley Centre’s HadCM2 model

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد