فرهنگ دینی و معماری
دین مجموعهای از اصول ثابت ، اسطورهها ، احساسها و حرکات جمعی است که فرد را تحت تاثیر قرار میدهد و وقتی این فرد اثری پدید میآورد این راز و رمز در آن اثر نمایان میشود . آیین ودایی برای پرستش داشتن محل سرپوشیده را لازم نمیدانست اما آیین بودایی برعکس معتقد به حفظ اشیاء و بقایای انسانهای مقدس است ، به همین جهت وجود محل سرپوشیده و بناکردن ساختمان را لازم دانسته است . انبوه مجسمهها و معابد بودایی که در پارهای از آنها جزئی از جسد بودا ( برای مثال یک دندان از او ) تقدس خاصی به مکان داده گواه این امر است .
آیین پرستش مردگان که پایه ادیان مصر باستان است هم ساختم اهرام را توجیه میکند و هم توجیهکننده نبود هنر در سکونتگاههای شخصی است . بر اساس اعتقاد مصریان قدیم ، سکونتگاه واقعی انسان ، گور اوست . وقتی پدر خانوادهای میمیرد ، اعضای دیگر خانواده به دلیل ترس از سرایت جادو خانه ای را که پدر در آن مرده را ترک میکنند . به این ترتیب سکونتگاه جای موقتی است و توجهی به زیبایی آن نمیشود .
آیین پرستش مردگان در شرق دور تاثیر شگفتانگیزی بر جای گذاشته است . در این منطقه اشیاء تزیینی زیبا اما کوچک پدید میآید . یعنی هر خانه به یک آرامگاه مردگان تبدیل میشود . اما در خانههای کوچک محل اختصاص یافته به اشیاء و تندیسهای نیاکان نمیتوانسته جای بزرگی را اشغال کند . به همین دلیل ابعاد اشیاء آهنی را کوچک ساختهاند .
در یونان باستان که سرزمین الهههای متعدد بود حیاط و حصار خانه معنایی متافیزیکی داشت و نقش محصورکردن خانه را به عنوان محصور کردن محراب خدایان خانواده و جلوگیری از ورود افراد غریبه ایفا میکرد . خانههای اشرافی روم باستان نیز سالن نمادین مهمی داشت به نام تالار اجدادکه مجسمه اجداد خانواده در آن نگهداری میشد .
هر دینی منبع الهام خود را دارد و برحسب این که بر اساس پرستش نیاکان یا پرستش مظاهر طبیعت بنا شده باشد ، بر نیروانا [1] تکیه کند یا بر رمز و راز صلیب و . . . . تکنیکهای هنری خاصی جلوهگر میسازد . در معابد بودائیان مجسمههای بزرگی از بودا وجود دارد که چهارزانو نشسته است . بودائیان در برابر این مجسمهها مینشینند . هندوها تنها چیزهایی را میپرستند که بتوانند ببینند و این تنها به خدایان دریا، کوه ، آتش ، باران و یا ارکان طبیعت محدود نمیشود . تمامی خدایان به همراه خانوادههایشان از چوب و سنگ و فلز و . . . . ساخته شده ، سپس آنها را در شهر میچرخانند و به رودخانه هدیه میدهند . مردم به یکدیگر خدا هدیه میدهند و هر خانواده معبد خانگی خود را در گوشهای بهنام اتاق عبادت دارد .
هر خدا معبد خاص خود را دارد و در هر خیابان دهها معبد ساخته میشود . در معبد پس از صحبت با خدایان باید زنگ معبد را به صدا درآورد تا خدایی که در کوههای هیمالیا زندگی میکند صدا را شنیده و برای برآوردن حاجت بیاید . در طول سال برای 3000 خدا مراسم متعدد اجرا میشود .
معماری ایران باستان بر پایه یزدانشناسی ، جهانشناسی و انسانشناسی خاص زرتشتی جلوهگر بود مثلا آتشکدهها بر اساس اشکال چهارگوش که دو قطرش مرکزی را میساخت که جایگاه جاویدانان و محل آفرینش فرشتگان و ماوای اهورا مزداست ، بنا میگردید . از مهمترین مضامین هنر ایران باستان مبارزه ایزدان و اهریمنان و سرانجام پیروزی نهایی ایزدان است . جدال نور با تاریکی پایه و اساس تفکر زرتشتی را تشکیل میدهد توجه به نور شالوده و اساس هنر معماری ایران باستان را تشکیل میدهد .
تا پیش از این که امپراتور روم کنستانتین به مسیحیت بگرود(313 میلادی)پیروان مسیح در دوران سختی بسر میبردند ودر خفا و در زیرزمینها به تبلیغ مسیحیت میپرداختند . تمامی هنر مسیحیان در این دوره در مخفیگاهها شکل گرفته است . مهمترین و بارزترین نمونه آثار معماری این دوره مقبرههای زیرزمینی است و به همین علت به آنها معابر دخمهای گفته میشود . این مقبرهها شبکههای گستردهای از دالانها و اتاقکهای زیرزمینی در زیر شهر رم و شهرهایی هستند که به عنوان گورستانهای پنهانی برای دفن مردگان مسیحی که بیشتر آن ها در ردیف باصطلاح شهدای اولیه مسیحیت بهشمار میروند ، طراحی شده بودند . مقابر دخمهای از قرن 3 تا 4 پیوسته مورد استفاده بودهاند و در آنها ظاهرا حدود 4 میلیون جسد دفن شده است . مقابر دخمهای ابتدا به عنوان مخفیگاه پناهندگان مورد استفاده قرار میگرفت اما در آنها آیینهای مسیحی نیز اجرا میشد. سقف بسیاری از این مقبرهها با نقاشی دیواری به شیوه آیینهای رومی تزیین میشد و موضوع این نقاشیها بیشتر در باره زندگی مسیح بود .
مسیحیت یگانه پرستی ملی و قومی یهودی را را به شکل یگانه پرستی جهانی نمایان ساخت اما همین که به رشدی قابل اعتبار رسید در خدمت سیاست قرار گرفت . کلیسا هرگز نتوانست پدیدههای مطلوبی در حد کمال بهبار آورد و در بسیاری موارد سرمنشاء پلیدیهایی خاص در فضای جغرافیایی گشت . در مدت بیش از هزار سال دولت هاکلیسا را آلت دست خود قرار داد ند، آن هم دولتی که خود آلت دست فئودالها ( زمینداران بزرگ ) بود . درست است که جامعه برای تمشیت امور خانوادگی ، ازدواج ، مسائل اجتماعی و از این قبیل ، تا حدی از مقررات کلیسایی پیروی میکرد اما در عین حال اثر مثبتی بر اجتماع قرون وسطایی اروپا نداشت .
کلیسا نه تنها اعتلای مردم را وظیفه خود نمیدانست بلکه از آنجا که اصول اعتقادی خود را قطعی و لایتغیر تعریف میکرد ، کشمکش بی انتها با خرد ، علم و پژوهش را آغاز کرد .کلیسا آموزش و پرورش را در نطفه خفه کرد و دانشمندانی را که میکوشیدند در باره طبیعت مطالعه کنند و علم و دانش را به پیش ببرند به زنده سوختن در آتش محکوم نمود .
کلیسا روش تعلیمات اخلاقی خود را بر استدلالات عقلانی استوار نساخت بلکه برای این منظور به موسیقی ، نقاشی ، پیکرتراشی ، معماری ، افسانهپردازی و ادبیات توسل جست . از راه توسل به حیات خاکی مردم بود که کلیسا هنر قرون وسطایی را بوجود آورد . بیشتریت خزانه این آثار در خود کلیساها متجلی بود . ارباب کلیسا برای هرچه بیستر جذب کردن مردم به شکوه بخشیدن به کلیساها همت گماشت ، آنان مومنان را وادار میکردند برای آزادی روح و طلب مغفرت به زیارت چنین اماکنی که در قرن 13 تعدادشان به بیش از 10 هزار میشد بپردازند . کلیسا به نمایشگاه و موزهای از این هنرها تبدیل گشت . تندیسهای مسیح ، مریم و حواریون در شکلها و اندازههای گوناگون زینتبخش عبادتگاهها گردید . کلیسای مسیحی از عنصر نور و تاریکی و ترکیب آن با سکوت ، عالم مورد نظر خودش را ابداع میکند . ارباب کلیسا ظاهرا برای گسترش حریصانه شکوه معابد و در حقیقت برای تمایلات شخصی خود به صورتهای گوناگون مومنان را به پرداخت اعانات جنسی و کمکهای نقدی به قیمت آمرزش گناهان وادار مینمود . اربابان کلیسا همچنین به راههای توسل میجستند که با تملک خانه ؛ باغ ، زمین و جنگل به ثروت کلانی دست یابند . به قولی کلیسای کاتولیک تمام زمینهای زراعتی اروپا را مالک بود و میلیونها دهقان سرف در زمینهای آن زراعت میکردند . در آستانه انقلاب فرانسه ، کلیسای کاتولیک مالک 6 درصد اراضی و اموال دیگر بود . از آنجا که آرمانها و اهداف اساسی مسیحیت دستخوش انحرافات بسیاری قرار گرفته بود اهداف کلیسا جامع نبود و سراسر زندگی را شامل نمیشد . عناصری مثل حمام یا توالت حتی در ساختمانهای مهمی چون کاخ ورسای هم وجود نداشت . به گفتهی ویل دورانت در قرن 13 پاریسیها فضولات انسانی را از فراز پنجرهها در معابر تخلیه میکردند و تنها تامینی که برای عابر بیچاره قائل میشدند آن بود که فریاد میزدند : مواظب باش خیس نشوی !
مسیحیت با شعار محبت و مهربانی پا گرفت ولی از آنجا که از اصل خود منحرف شد راه شقاوت را پیشه ساخت . در طول تاریخ اربابان کلیسا زیر پوشش جنگهای مذهبی و تفتیش عقاید ، قساوتها و سنگدلیهای بیمانندی را بروز داده و جهان را دستخوش تنشهای ویژهای کردند . از مشهورترین این وقایع جنگهای صلیبی است . صلیبیون بسیاری از شهرها و آبادیهای بین اروپای مرکزی و جنوبی تا فلسطین را ویران کردند و ساکنان آن را به خاک و خون کشیدند . کتابخانهها به کام آتش فرو رفت . تاسیسات فرهنگی ویران شد . اما املاک و داراییهای کسانی که در جنگ شرکت کردند و تلف شدند به کلیسا منتقل شد و بر ثروتاندوزی اربابان کلیسا افزود .
انگیزاسیون و تفتیش عقاید نیز عامل خونریزیها و قتلعامها در سرزمینهای مسیحی نشین بوده است . در اسپانیا این محاکم مردم را شکنجه و زجر دادند و گاه زبانشان را بریدند و در آتش انداختند و سپس کشتند یا از مملکت اخراج کردند . با این کار اسپانیا با اخراج بازرگانان ، صنعتگران ، دانشمندان و علمای مسلمان و یهودی گنجینه بیحسابی را از دست داد و فروغ تمدن از اسپانیا رخت بربست . در سال 1572 به تحریک کلیسای کاتولیک در پاریس 3000 پروتستان را سربریدند .
فرهنگ دینی و معماری اسلامی
دین اسلام در تمامی وجوه انسان جاری است .اما معماری مقدس اسلام معماری مسجد است . با این همه مسجد هیچگاه از بقیه محیط زندگی مجزا نیست . اشتغال خاطر معماری با روح اسلامی قدسی کردن فضا برای جای دادن انسان در حضور خداست . پرهیز از شمایل گرایی در هنر و معماری اسلامی که امکان تجسم حضور الهی را در تصویر یا شمایل منتفی میسازد خود عامل بسیار مهمی در تاکید بر اهمیت معنوی فضاست . در اینجا با طرد هر صورتی که ذهن را به شیئی در خارج از خود متمرکز و محدود سازد و نفس را به یک صورت منفرد متوجه کند ، فضای خاصی آفریده میشود .
معمار مسلمان با سرسپردگی خود به مشیت الهی تصدیق میکند که خدا معمار اعلاست و آفرینش شاهکار معماری خالق هستی است که در منظمترین ، زیباترین و متعادلترین وجه موجودیت یافته است .
ترتیب فضا در معماری مسجد دو جهت دارد : جهت افقی که آن را با مکه پیوند میدهد و جهت عمودی که آن را به عالم بالا متصل میسازد . جهت افقی به سوی قبله نماینده اهمیت مکه به عنوان محراب مرکزی همهی مسلمانان است و این جهت را محل محراب نشان میدهد . جهت عمودی مساجد را گنبد نشان میدهد . گنبد یکی از نمادینترین عناصر در معماری اسلامی است .
از آنجا که هنر اسلامی با عالم ملکوت پیوندی ژرف دارد ، عنصر نور بسان نمادی از جلوه وجود مطلق در فضای معماری اسلامی افشانده میشود. همان طور که عالم تجلی نور خداوند است ، ظهور جهان نیز جز ظهور نور او نیست . آینه کاری و بهرهگیری از موزائیکها و یا رنگ درخشنده طلایی و فیروزهای برای گنبدها و تزیین نقوش و مقرنس[2]ها ، همه بیانی از قاعده جلوهگری نور است .
بینش توحیدی معمار مسلمان بر همهی تدابیر و تحرکات ذوقی او چیره دارد . در پرتو چنین بینشی تمامی صورتها دارای مرکزی معین هستند . به همین مناسبت ، حیاط همیشه در مرکز بنا قرار میگیرد ، کوشک در میانه باغ خودنمایی میکند ، گنبد در وسط حجم ، حوض در مرکز حیاط خانه و فواره در میانه حوض قرار میگیرد .
معماری اسلامی کوششی است در برآوردهسازی نیازهای دنیوی و حوایج اخروی و به همین جهت به هر دو وجه وجودی مسلمان توجه دارد . مسجد در نگرش نخستین ،محل عبادت است . اما مکانی برای آموزش ، جایگاهی برای رفع حوایج و گرفتاریها ، محکمه قضاوت , محل شور و مشورت و حتی جایگاه اسکان بیبضاعتان بوده است . هرگز دیده نشده که حرکتی حقطلبانه از مسجد آغاز نشده باشد .
تزیین در هنر اسلامی راهی برای پوشاندن باطن معیوب و اغوای مخاطب نیست . در تزیینات اسلامی فریب تصویری و یا تفاخر هنرمند و ابهتآفرینیهای کاذب مد نظر نیست ، بلکه قصد آن است تا سکون و سروری که لازمه عبادتگری است پدید آید .معماری اسلامی از سه نوع تزیین بهره بیشتری برده که عبارتاند از : آجرکاری ، کاشیکاری و گچبری .
رنگ ،مهمترین و پرمحتواترین بعد هنر اسلامی است . اثری که در هماهنگی رنگی ساخته شود ، اثری است گویای توحید و یگانگی . هنرمندان مسلمان بیشتر رنگهایی را به فضای قدسی اثر خود دعوت میکردند که ارتباط بیشتری با روح معماری اسلامی داشته باشد . در این میان آبی و سبز بیشتر در منظر پسند قرار داشت . آبی رنگی است آرام و درونگرا . بیننده را به سوی خود میکشد و در درون آرامش خود غرقه میسازد . آبی رنگی است آسمانی و خداوند آن را وسیله تسکین و آرامش و تقلیل ناراحتیها و فرونشاندن خستگیها و نابسامانیهای زندگی قرار داده است . آبی چشم را به خود متوجه میسازد و موجب تقویت آن میگردد . آسمان آبی بر فراز زمین کنایه از توجه به عالم بالا دارد . هر قدر زرد محرک خوی نفسانی است ، آبی آرام کننده هرگونه تحریک و ذخیرهکننده نیروهاست . متمرکز شدن در آبی سبب تمرکز اندیشه میگردد . سبز نیز رنگی میانه و معتدل است . رنگ تعقل ، تفکر و آرامش خردمندانه است و قرآن نیز سبز را رنگ بهشتی میداند .
در معماری اسلامی خط از اجزاء جداناشدنی بهشمار میرود و سهم با اهمیتی در یک مجموعه دارد . خط و کتیبههایی که غالبا دربردارنده آیات کتاب خدا یا اندرزهای اخلاقی هستند جلوه عبادی و قدسی خاصی به بنا میبخشند . خط بر قامت بنا ردای عبادت میافکند و با نشستن در اطراف گنبدها ، بنا را در عبادت غرقه میسازد .
معمار مسلمان با استفاده از اشکال هندسی و منظم میکوشد تا تصویری زیبا و خاص از انتظام حاکم بر عالم ارائه دهد . از آنجا که نگاه معمار به هستی نگاهی پست، شکسته و آشفته نیست ، به همین جهت هرگز حیاطها ، صحنها ، اتاقها ، شبستانها ، ایوانها ، منارهها ، گنبدها ، فضاهای باز و بسته و حتی باغچهها را در اشکال شکسته و گسسته و غیرهندسی مشاهده نمیکنیم .
علاوه بر مسجد ، در شکلگیری خانهها نیز ، فرهنگ عامل اصلی به شمار میرود . ساخت خانه خود امری فرهمگی است و شکل و سازمان آن نیز متاثر از محیط فرهنگی میباشد . تکریم مهمان و رعایت حریم خصوصی در فرهنگ اسلامی معماری خانهها را تحت تاثیر قرار داده است . مرد برای لذت بردن نباید به بدن زن نامحرم نگاه کند و زن نیز باید بدن خود را جز صورت تا مچ دست ، از مردان بیگانه بپوشاند . فضای خانه حریم خصوصی افرادی است که در آن زندگی میکنند و نامحرمان حق ندارند به آن نظر افکنند یا بدون اجازه به آن وارد شوند .وجود دو دربکوب بر روی ورودی خانهها که یکی با داشتن حلقه فلزی و دیگری با چکش صدای متمایزی ایجاد میکردند برای این بود که حتی مراجعه کننده زن و مرد از هم قابل تشخیص باشند . ضرورت تکریم مهمان نیز سبب شده تا بهترین و زیباترین جای خانه به پذیرایی از مهمانان اختصاص یابد . عنصری به عنوان هشتی برای پذیرایی موقت از مهمان تا پیش از آمادهشدن افراد خانه برای پذیرفتن وی ، جنبه توجه به کرامت مهمان و محرمیت و خلوت گزینی درون خانه را توامان مجسم مینماید . راهرو خانههای سنتی اغلب به صورت غیر مستقیم و دستکم با یک خم به حیاط ارتباط مییافت و این نیز توجه به محفوظ بودن ساکنان خانه از انظار بیگانه را میرساند . معابر باریک و غالبا بن بست ، نبود بالکن و راهپله ، نداشتن پنجره به معبر ، وجود تزیینات در دون بنا و ساخت بیرون بدون نما و تزیین و،دیوارهای بلند حیاط ، از دیگر مشخصات معماری خانهها با توجه به اصل محرمیت و خلوتگزینی است .