قاچاق در بازارهای نوظهور
نویسنده : کیت گیلسپای[1] و براد مک براید[2]
منبع :The Columbia Journal of World Business ( winter 1996)
مترجم : دکتر حبیب اله فصیحی
اقتصاددانان و سیاستگذاران در پیشگرفتن سیاستهای تجارت آزاد در بسیاری از بازارهای نوظهور را به فال نیک گرفتهاند . به نظر میرسد که دولتهای این کشورها، مجموعهی تازهای از قوانین را برای مدیریت رفتارهای اقتصادی در مرزهای خود وضع نمودهاند . نویسندگان دریافتهاند که این کشورها احتمالا باید شاهد ظهور و تجدیدحیات قاچاق و پراکندگی مقابله با آن در پاسخ به آزادسازی تجارت باشند . قاچاقچیان ، به منظور تضمین بقاء خود در شرایط آزادسازی اقتصاد، به صرفهجویی در هزینه همراه با واردات از مسیرهای غیرقانونی روی آوردهاند . علاوه بر آن ، امکان دارد قاچاقچیان با بهکارگیری آشوبگران از ثمرات کاهش رقابت بهره برده و یا منابع غیرقانونی جدیدی برای کالاهای مصرفی که توزیع میکنند ، حستوجو نمایند . در یک محیط بازاری که در آن رقابتهای مجرمانه در کنار مسیرهای توزیع قانونی سازمان یافتهاند ، شرکتهای چند ملیتی امریکایی در رابطه با برنامهریزیهای راهبردی ، حفظ روابط با کشورهای متحد و کنترل مشترک برندها و قیمتهای جهانی ، با چالشهای تازهای مواجه خواهند بود .
امروزه آزادسازی تجارت در بازارهای نوظهور گسترش یافته و فرصتهای تازهای برای شرکتهای چنذ ملیتی امریکایی در کشورهای بلوک شرق سابق و نیز در کشورهای در حال توسعه فراهم آورده است . این امر به ویِِژه برای صادرکنندگان کالاهای مصرفی مغتنم خواهد بود چرا که اغلب بازارهای نوظهور، طبقات متوسط را با سطوح روبه تزاید از درآمدهای قابل مصرف را به خود متوجه ساختهاند . بیش از یک دهه است که خط مشی تجاری ایالات متحده و سیاست توسعهای صندوق بینالمللی پول بر متقاعد ساختن دولتهای مربوط به بازارهای نوظهور جهت دورانداختن سهمیهها و کاهش تعرفه بر واردات مصرفی، قرار گذفته است .
هنوز هم بازرگانان جهانی باید شاهد این باشند که اغلب بازارهای نوظهور به شکل غیررسمی واردات کالاهایی که رسما ممنوع هستند را تحمل مینمایند . تقاضای مصرفکنندگان با تعداد زیادی از دستفروشان غیر رسمی و رسمی در سطح خرده فروشی دست و پنجه نرم کرده و شرایط را برای قاچاق کالاهای مصرفی مساعد میسازد . هنگامیکه عوامل تقویت قانون خیلی عادی با رشوه دادن کنار گذاشته میشوند ، قاچاق گسترش مییابد .حتی اکنون نیزبا وجود گام هایی که در مسیر آزادسازی تجارت برداشته شده، قاچاق در سطح گستردهای در کشورهای بلوک شرق سابق و کشورهای درحال توسعه گسترش یافته است . در سال 1993 گمرک لهستان ، میزان قاچاق کالاهای مصرفی را 20درصد کل واردات قانونی دانسته است . در همین زمان ، گمرک هند قاچاق طلا ، نقره ، کالاهای مصرفی بادوام و سوخت را حدود 20درصد تولید ناخالص داخلی هند برآورد نموده است . گمرک چین ادعا دارد که کالاهای قاچاق مصادره شده در سال 1994 حدود 450 میلیون دلار ارزش داشته اند . شواهد حکایت از آن دارند که نیمی از رایانههای تجارت شده در سال 1995 در کشور برزیل به طریق قاچاق بوده است .
هدف این مقاله آن است که جایگاه بازارهای نوظهور را در قاچاق واردات مصرفی مورد ارزیابی قرار دهد . بازارهای آزاد امروزی احتمالا بیش از آن که قاچاق و توزیع کالاهای ممنوعه را محدود ساخته و از بین ببرند، شکل دگرگون یافته دیگری از قاچاق را به ظهور میرسانند . این دگرگونی ممکن است در آغاز آزادسازی تا حدودی سطح تنزل یافتهی قاچاق را دربرگیرد.به هر حال ، قاچاق قاچاق پابرجا مانده و حتی ممکن است سازمان یافتهتر نیز گردد . قاچاقچیان در تلاش برای بقاء خود در شرایط آزادسازی تجارت ، به صرفهجویی مستمر هزینههای ناشی از احتراز از واردات از مسیرهای قانونی تکیه مینمایند .به علاوه ، ممکن است آنها در سطح بالایی از آشوبگران استفاده نمایند تا با کاهش رقابت ، از ثمرات مربوط بهرهمند گردند .نیز امکان دارد قاچاقچیان ، در سطح محلی یا بینالمللی، منابع غیر قانونی تازهای برای کالاهای مصرفی که توزیع میکنند، جستوجو نمایند. بقاء قاچاق و انتقال آن در بسیاری از بازارهای نوظهور ، شرکتهای چند ملیتی امریکایی را در رابطه با برنامهریزیهای راهبردی ، روابط مشترک ، و کنترل مشترک بر برندها و قیمتگذاریها در محیط تجاری که رقابت جرایم سازمانیافته با شیوههای سنتیتر توزیع وجود دارد ، روبهرو ساخته است .
قاچاق و کانالهای غیررسمی توزیع
اصطلاح قاچاق هم برای توزیع بینالمللی گروه کالاهای مجاز ( مثل خودرو و لوازم آرایش ) و هم برای کالاهای ممنوعه ( مثل مواد مخدر و اسلحه ) به کار رفته است . در مقاله اخیر تعریف قاچاق بر نقل و انتقال غیر قانونی کالاها دلالت دارد. ( کالاهایی که ممکن است ورود آنها به کشور با پرداخت عوارض قانونی و گمرکی ، منعی نداشته باشد . )به دلیل ماهیت غیرقانونی قاچاق ، محال است که بتوان برآورد دقیقی از گسترهی آن به دست آورد . به خاطر گسترش چشمگیر قاچاق در بیشتر کشورهای توسعه یافته ، محدودیتهایی بر نتیجهگیریهای از دادههای تجاری در رابطه با این بازارهای نوظهور ، وجود دارد .
قاچاق و نتایج ناشی از توزیع کالاهای قاچاق که معمولا توسط دست فروشان صورت میگیرد، بخشی از زیرساختهای اقتصاد غیررسمی کشورهای درحالتوسعه جهان را شکل میدهد . در سالهای اخیر ، موضوع اقتصاد غیررسمی به محور بحثهای اندیشمندان و ادبیات عامع تبدیل شده است . مطالعات انجام شده در سالهای دههی 1980 به وضوح بیانگر رشد انفجارآمیز بخش غیررسمی در کشورهای درحال توسعه بوده است . تخمین مستخدمان غیررسمی به عنوان درصدی از نیروی استخدام شده در امریکای لاتین دامنهای بین 2/24 درصد در کشور کستاریکا تا 45 درصد در مکزیک و 63 درصد در بولیوی دارد . در افریقا ، شاغلین در بخش غیررسمی ، بسته به کشورها ، بین 20 تا 73 درصد تخمین زده شده در حالی که در آسیا در پاکستان بالاتر از 69 درصد برآورد گردیده است . دادههای مربوط به مکزیکو سیتی که حجم مالیات گریزی این بخش را برابر 75 درصد کل مالیات جمعآوری شده گواهی نمودهاند به خوبی گویای گسترهی عظیم بخش غیررسمی در اقتصاد کشورهای امریکای لاتین است . ارقام فوق گواه آن هستند که ضرورت دارد بخش غیررسمی به طور فزایندهای مهاجرتهای شهری را در کشورهای درحال توسعه به خود جذب نماید . با وجود عطف توجه به بخش غیررسمی ، شگفتآور است که توجه کمی به دستفروشی خیابانی و قاچاقچیانی که به آنان کالای قاچاق عرضه میدارند ، معطوف گردیده است .
مسیرهای توسعه و سازمان مجرمانه
هرچند مطالعهی قاچاق و توسعه مسیرهای غیرقانونی به خوبی شناخته نشدهاند، دو جریان تحقیقاتی بر شناخت تکامل قاچاق در بازارهای نوظهور تاثیر داشتهاند . دو جریان فوق عبارتاند از نظریه مسیرهای توسعه و و نظریه سازمان مجرمانه .
نظریه مسیرهای توسعه سعی دارد تا الگوهای مشهود تغییر در کانالهای بازار را توصیف و تشریح نموده و تغییرات آینده را پیشبینی نماید . دو راهبرد اصلی در خصوص نظریه مسیرهای توسعه وجود دارد که ارتباط ویژهای با بازارهای نوظهور دارند : یکی راهبرد توسعهی اقتصادی و دیگری راهبرد فرهنگ محور.معمولا هیچکدام از این راهبردها دریکپارچه کردن توسعهی کانالهای قاچاق یا فعالیتهای غیرقانونی نقشی ندارند .راهبرد توسعهی اقتصادی بر مراحل پیشروندهای از کانال توسعه دلالت دارند که به سطوح اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی توسعه وابسته هستند . در این مراحل نظری ، موسسات خردهفروشی و عمدهفروشی به طور فرضی به سمت عملکردهایی که به شکل فزایندهای در عرضه کالا پیچیده عمل میکنند ؛ حرکت مینمایند .همچنین کانالها در کشورهای درحال توسعه تا حد تشابه با کشورهای توسعه یافته تکامل مییابند و پارادایمهای حاصل از این راهبرد برای ملتها و فرهنگها قابل اجرا هستند . برعکس، راهبرد فرهنگ محور بر تفاوتهای بارز فرهنگی حتی در سطوح توسعه اقتصادی مشابه تاکید دارد . راهبرد اخیر بیانگر آن است که به دلیل عوامل اجتماعی فرهنگی نظیر روندهای جمعیتی ،سواد، مذهب ،الگوهای ارتباطی ساختار رقابتی و ارزشهاٰ،کانالها مستعد استانداردشدن بین کشورها حتی در کشورهای با سطح توسعه مشابه نیستند . در حالی که راهبرد توسعهای – اقتصادی در مورد کانالهای توسعه، کاهش شدید و شاید نیز محو قاچاق را به عنوان کانالهایی در بازارهای نوظهور تا حد رساندن آنها به بازارهای کشورهای توسعه یافته ، طرحریزی مینماید ، اندیشمندان راهبرد فرهنگی با دوراندیشی تمام اذعان میدارند که دیگر پدیدههای اجتماعی فرهنگی منحصر به محیط محلی، به خوبی این توسعه را تحت تاثیر قرار میدهند .
در صورتی که اندیشه طرفداران راهبرد فرهنگ محور درست باشد ، تکامل قاچاق و کانالـهای غیررسمی آن در بازارهای نوظهور ممکن است مسیری تکاملی همانند کشورهای توسعه یافته نداشته باشد . تکامل قاچاق ممکن است به طور جزئی توسط نظریات سازمان مجرمانه تبیین شده باشد . ادبیات سازمان مجرمانه بهویژه ممکن است در بیان پذیرش قاچاق در زمینه اجتماعی گستردهتری از بازارهای نوظهور، مفید واقع گردد . برای مثال سازمان مجرمانه به شکل مرسوم نقش همسودی ایفا میکند که میتواند در زمینه مهاجرتهای شهری روستایی در جهان در حال توسعه مفید باشد .سازمان جرم میتواند تازهواردانان از جامعه روستایی را در سازگاری با جامعه پیچیده شهری یاری رسانده و نیز به عنوان میانجی بین جوامع و دولت به خدمت گرفته شود . همچنین میتواند در مواقع ضرورت حفاظت قانونی برای مراجع مشارکت فراهم آورد .
گذشته از این سازمان مجرمانه معمولا با مشارکت در گونهای از جرم آغاز میگردد که به علایق گروه غالب جامعه زیان نمیرساند. نیز جابهجایی سیگار و تلویزیون قاچاق به طرز ناخوشایندی خشونت اجتماعی یا خشم را برمیانگیزاندبهویژه اگر اجتماع و مخصوصا طبقات بالا متقاضی خرید این کالاهاباشند .از نگاه مصرفکنندگان مدرن ، قاچاقچیان قهرمانان تامین کننده کالاهای ارزانتر و بهتر هستند . با این وجود با شکلگیری جرایم سازمانیافته ، سودمندی قاچاق کمرنگتر میشود.قاچاق در نواحی جدید متفاوت بوده و عرضهی کالاهاو خدمات غیر مجاز دیگری را در کنار انواع جرایم مختلف شامل میگردد . همانطور که گفته شد ، جرایم سازمانیافته ، خشونتهای دیگری را در جهت کاهش رقابت به کار گرفته ، مقررات مربوط به اشتغال را تحت تاثیر قرار داده و خریداران را کنترل مینماید .
درست بهمانند نظریه کانالهای توسعه ،سوالاتی نیز در خصوص نظریه جرایم سازمان یافته مطرح میباشند . گفته شده است که ظهور جرایم سازمان یافته ، پدیدهای جهانی نیست . مواردی از مطالعات مربوط به گروههای مجرمین سازمان یافته( مثل قاچاقچیان مواد مخدر ) در کشورهای درحال توسعه در ادامه آورده میشود . ظهور گروههای تبهکار در افریقا ، پدیدهای استکه قسمتی از آن به کار قاچاق نسبت داده میشود .به علاوه نقشهای چندی که با بخش غیر رسمی در بازارهای نوظهور مرتبطند، به موازات جرایم سازمانیافته شکل گرفتهاند .
همچنین آمیزهای از ادبیات مربوط به بخش غیر رسمی و جرایم سازمان یافته ، مولفهای برای تکامل قاچاق در بازارهای نوظهور ارائه نموده که در تناقض شدید با نظریه کانالهای جریان توسعه و اقتصاد ، قرار دارد . کانالهای قاچاق نه تنها تضعیف نشدهاند بلکه تشدید شده و سازمان نیز یافتهاند . فعالیتهای مجرمانه متنوع شده و سطح خشونت بالا رفته است بنابر این ضرورت دارد که همکاری مسئولین حکومتی متمرکزتر و گستردهتر گردد تابازارهای جهانی بتوانند خود را در معرض کانالهای موازی توزیع بیابند .
روش شناسی
برای تعیین بهترین مولفهی معرف تکامل قاچاق در بازارهای نوظهور ، مکزیک را به عنوان یک مطالعه موردی متناسب انتخاب نمودهایم . مکزیک احتمالا اولین نمونه از بازارهای نوظهور است که بیشترین بهره را از ایالات متحده برده است . مکزیک نه تنها طی سالیان دراز پس از کانادا و ژاپن مهمترین شریک تجاری ایالات متحده بوده بلکه آزادسازی تجارت پدیدهای حیاتی در تکامل قاچاق مدرن بوده که مکزیک نمونه بارزی از دگرگونیهای سیاست عمومی در قبال آزادسازی است . در 15 سال گذشته ، مکزیک دورههایی از اقتصاد بسته ، بحرانهای اقتصادی ، آزادسازی اقتصادی اولیه ، ورود به گات و مرحله دوم آزادسازی که توسط اداره سالیناس[3] آغاز گردید، را تجربه کرده است .
به منظور آزمودن گستره و الگوی واردات قاچاق کالاهای مجاز در مکزیک در زمان آزادسازی تجاری ، مروری بر روزنامهی مهم مکزیکوسیتی یعنی اگسلزیور[4] طی دوره ده ساله از اول جولای 1981 تا 30 ژوئن 1991 افکندهایم . در این زمینه یک مبنای اطلاعاتی مشتمل بر مقالات مرتبط با مصادره اموال قاچاق و موضوعاتی نظیر مبارزه با فساد در گمرک و فروش کالای قاچاق توسط دستفروشان خیابانی ، جمعآوری گردیده است . در مجموع ، 1032 مقاله برای انجام این تحلیل جمعآوری شده است .
محتویات تحلیل منابع خبری به انحاء مختلف در تجارت بینالمللی به خدمت گرفته شده اند. انتخاب محتویات تحلیل برای این مطالعهی گسترده پس از کندوکاوهایی بر روی منابع اطلاعاتی رسمی قابل دسترس مثل گمرک و و دیگر موسسات مجری قانون در مکزیک فراهم آمدند اما منابع فوق تنها مقادیر کلی کالاهای توقیفی را روشن نموده و چیزی از جزئیات آن بیان نمیداشتند . به دلیل دشواری گردآوردن اطلاعات جامع در این موضوع ، تحلیلهایی از گزارشهای خبری روزنامه فوق در ده سال مورد بررسی به عمل آمد . روزنامه اگسلزیور به عنوان روزنامه رکوردهای ملی شناخته شده و به طور منظم رویدادهای مربوط به تجارت قاچاق را در سراسر کشور با جزئیات قابل ملاحظه گزارش مینماید . پس از توافق اولیه بر روی موضوع ، مفاهیم کاربردی روی ده درصد از مقالات گردآوری شده آزموده شدند .پس از آن، سه نظر ، ابزار کدگذاری مقالات تجارت غیررسمی و قاچاق را تکمیل کردند . از این سه نظر یکی نظر مولف بود که به دو زبان تکلم میکرد و دو نظر دیگر به نظرات مستقل اسپانیایی زبان ها مربوط میگردید . مقالات مورد بحث به شکل مجموعهای مورد ارزیابی قرار گرفتند تا یک توافق عمومی از آنها حاصل آید .قابلیت اعتماد سه نظر فوق 95 درصد بهدست آمد که بهخوبی با قابلیت اعتماد 60 تا 75 درصدی نظرات گذشته قابل قیاس است .
به منظور معتبرسازی یافتههای حاصل از این مطالعه گسترده ، دسترسی به اطلاعات پایه الکترونیکی تازهای میسر شد که برای سالهای آغازین در اختیار نبودند . این اطلاعات اقلام خبری منابع رسانهای را در کشورهای در حال توسعه بهمانند کشورهای توسعه یافته فراهم نمودند .
یافتههای تحقیق
تحلیل دادههای گردآوری شده یافتههای زیررا در ارتباط با تکامل الگوهای قاچاق ، اجرای قانون ، و پراکندگی قاچاق در مکزیک طی دوران آزادسازی تجارت ، حاصل نمودند.
الگوهای قاچاق ، تولیدات ، سطوح ومسیرهای توزیع
کالاهای عمدهی مصادره شده به شرح جدول (1) گزارش شدهاند . اغلب کالاهای گزارش شده ، در گروه کالاهای بادوام مصرفی قرار دارند که از میان آنها کالاهای الکترونیکی در اولویت هستند. در حقیقت در گروه فوقالذکر کالاهای الکترونیکی خانگی متداولترند ( با101 مورد گزارش توقیف)و پس از آن گیرندههای تلویزیونی (72 مورد )، دستگاه ضبط و پخش ویدئویی ( 49 مورد ) ، دستگاه استریو و رادیو (31 مورد ) قرار میگیرند .
بیشترین تعداد از کالاهای قاچاق توقیفی گزارش شده در مکزیک مربوط به دوره اقتصاد بسته در این کشور بوده است . ( به جدول 2 نگاه کنید ) این رقم همگام با دوره کاهش برابری نرخ پزو در سال 1982 تنزل یافت . اما به هر صورت توقیف قاچاق در دو دوره زیرتا حدودی فزونی یافت .با ورود مکزیک به گات در تابستان 1985 آمار توقیف قاچاق تا حدودی متعادلتر شد گرچه روندی غیر عادی و روبه پایین طی مینمود .
دقت در مسیرهای قاچاق و منشاء کالاهای قاچاق توقیف شده میرساند که تقریبا تمامی آنها از ایالات متحده هستند . گرچه کالاهای آسیایی به تدریج از مرحله دوم آزادسازی جایگزین آنها شدهاند . توزیع ناحیهای پیشامد مصادره قاچاق که بهوسیله روزنامه اکسلزیور گزارش شده بیانگر آن است که چند مسیر عمده در این مورد وجود دارد :به نظر میرسد قاچاقچیان گذرگاههایی را ترجیح میدهند که بهراحتی توسط زیرساختهای حمل و نقل داخلی تغذیه شوند . این امر راهی نسبتا ارزان و کارآمد برای نقل و انتقال کالاها فراهم میسازد . حتی مسیرهای هوایی داخلی نیز به سیستم شاهراه ارتباطی مکزیک گره میخورند . به نظر میرسد با وجود سواحل طولانی مکزیک ، قاچاق از طریق دریا نسبت به قاچاق از راه خشکی کمجاذبهتر باشد .
جدول (1) متداولترین کالاهای توقیف شده بر اساس گزارش روزنامه اکسلزیور
کالا | مجموع |
کالای الکترونیک خانگی | 101 |
تلویزیون | 72 |
البسه | 61 |
مواد غذایی | 54 |
دستگاه ضبط و پخش ویدیوئی | 49 |
اسباببازی | 44 |
قطعات خودرو | 38 |
استریو | 35 |
مشروبات | 34 |
خودرو | 31 |
رادیو | 31 |
در حالی که قاچاق روال عادی خود را طی مینماید ، بهویژه در مرزهای شمالی که مکزیکیها میتوانند برای خریدهای روزمره به ایالات متحده بروند استفاده فزاینده از کامیون ، هواپیما و کشتی گواه ظهور سازمان حرفهای قاچاق در مکزیک هستند . از میان انواع وسایل حمل و نقل توقیف شده ، کامیونها با نرخی در حدود 78/56 درصد از همه متداولترند . در مرتبه بعدی سواریها ( 18/10 درصد ) ، قطار (66/5 درصد) ، و اتوبوس ( 3/4 درصد ) قرار دارند . هواپیما 19 درصد و کشتی 07/4 درصد موارد را به خود اختصاص دادهاند .
اجرای قانون وهمکاری پلیس
ادارات دولتی متعددی در کار مبارزه با قاچاق مشارکت دارند . هرچند نقش نسبی هر کدام در گذر زمان تغییر نموده است . ( نگاه کنید به جدول 3) در این میان مهمترین نیرو ، پلیس گمرک و پلیس قضایی فدرال اهمیت زیادتری دارند . طی دورهی اقتصاد بسته ، تاثیر دو نیروی فوق یکسان بود . از گمرک مکزیک در 37 درصد مقالات و ازپلیس قضایی فدرال در 1/44 درصد مقالات به عنوان ادارهی توقیفکننده یاد شده بود . در زمرحله دوم آزادسازی سهم گمرک از این بابت 3/63 درصد ذکر شده در حالی که سهم پلیس قضایی فدرال به 15 درصد تنزل یافت .
ملاحظات فوق سوال امکان همکاری نیروی پلیس را خاطرنشان میسازد . در زمان اقتصاد بسته ، در مطالب گردآوری شده از روزنامه اکسلزیور ، سه گفتار در مورد فساد پلیس در رابطه با قاچاق کالاهای ممنوعه وجود داشت . طی دوره بحران اقتصادی تعداد این گفتارها به 17 مورد افزایش یافت . به طور مسلم اغلب این موارد فساد مربوط به پلیس گمرک بود که آشکارا سهم فزایندهای از بار فشارها را تحمل مینمود . در بسیاری از موارد، پلیس گمرک خود را نیز دربند قاچاق گرفتار میدید .
جدول (2) تعداد کالاهای قاچاق توقیف شده به تفکیک سال بر اساس گزارش روزنامه اکسلزیور
وجود فساد در پلیس گمرک، از جانب ادارات گمرگ پذیرفته نیست .در زمان بحران اقتصادی ، 5 مرجع ، گواه پاک سازی گمرک از کارمندان فاسدرده بالا بودند . با وجود این پاکسازیها ، در دوره آزادسازی نیز فساد ادامه پیدا کرد . به هر صورت ، اغلب مقالات مربوط به فساد پلیس در این دوره ، مربوط به پلیس شهری یا پلیس ویژه هستند که که وظیفهی کنترل قاچاق در درون مرزها را برعهده دارد . در حالی که در دوره آزادسازی پلیس در گیرودار مبارزه با قاچاق قرار داشته است ، شمار گفتارهای مربوط به اخاذی پلیس از قاچاقچیان و دستفروشان خیابانی که به کار فروش کالای قاچاق میپردازند رو به افزایش است .
دستفروشان غیررسمی و پراکندگی قاچاق
دست فروشان خیابانی در سرتاسر مکزیک به عنوان خرده فروشان کالاهای مصرفی قاچاق فعالیت مینمایند . در زمان بحران اقتصادی مقالات روزنامهها به موضوع خردهفروشی خیابانی پرداخته تقریبا تمامی مقالات به فروش کالای قاچاق توسط اینان توجه داشتند . جامعترین گزارشهای تحقیقی مربوط به این دستفروشان کالای قاچاق، طی دوره بحران اقتصادی، در روزنامه اکسلزیور به چاپ رسیده و تعداد آنها طی دوره آزادسازی به اوج خود رسید.تفاسیر به عمل آمده در خصوص عرضه این دستفروشان در مرحله دوم دوره آزادسازی اقتصادی نمودار گردیده و عناوینی همانند : چهار توزیعکننده بزرگ ، عمدهفروشان بزرگ و تزارهای قاچاق داشتند . تحلیلگر مالی و اقتصادی معروفی به نام پرز استوارت [5]در ژانویه 1990 اذعان داشته که در بازارهای غیررسمی مکزیکوسیتی، مافیایی در حال شکلگیری است .
دستفروشان غیررسمی قبل از هر چیز بر روی قیمت موجودی خارجی غالب خود رقابت میکنند. با این وجود به دلیل آزادسازی اقتصادی آنان تکنیکهای بازارپردازی شامل فروش با ارائه کاتالوگ را ارائه کالا در محل منازل( به منظور به ستوه آوردن پلیس)، را باب ساختهاند. عرضه غیر رسمی کالا فاقد ضمانت و خدمات پس از فروش هستند . مشکلسازترین قضیه در ارتباط با دستفروشان غیررسمی تثبیت موقعیت آنها در رابطه با خردهفروشان قانونی است . آزادسازی اقتصادی در مکزیک از نظر جلوگیری از رشد دستفروشان غیررسمی با شکست روبهرو گردیده است . در سال 1989 در این کشور نسبت دستفروشان غیررسمی با خردهفروشان مجاز ، برابر بود .
با افزایش شمار دستفروشان غیررسمی ، آنها را در همه جا حاضر مییابیم . در مکزیکوسیتی ، محل اصلی بازار قاچاقچیان در تپیتو[6] واقع در یک مایلی شرق بخش مرکز تجارت سنتی شهر است . در دههی 1980 دستفروشان غیررسمی با استقرار شعبی از بازارچههای قاچاق در کناربخشهای خرید رسمی یا بازارچههای شمال و جنوب مکزیکوسیتی، موجب گسترش حومههای شهری شدند .میتوان انتظار داشت که در زمان آزادسازی تجارت، شدت قوانین حکومتی در برابر محدودسازی قاچاق ، کاهش یابد . وقتی سیاستهای جدید تجاری ،بر کاهش ممنوعیتها یا کاهش عواید حاصل تعرفهها قرار گیرد ، در مقایسه با زمانی که این سیاستها در پیش گرفته میشوند، قاچاق کمتر برنامهها و درآمدهای دولت را تهدید نموده و نسبت کالاهای توقیف شده به کل کالاهای قاچاق تنزل مییابد . به همین دلیل خردهفروشان رسمی کاهش فروشی از 40 تا 70 درصد را تجربه کردند .
شکل1) مسیرهای اصلی قاچاق در مکزیک
خرده فروشان رسمی در پاسخ به رقابت فزاینده بخش غیررسمی ، فشارزیادی بر ادارات شهری وارد آوردهاند تا تجارت رسمی و قانونی را جایگزین بازارچهها و مراکز کسب غیر رسمی نمایند . خردهفروشان رسمی همچنین اصرار دارند که فساد کاهش یافته و از بخشهای غیر رسمی نیز مالیات گرفته شود . قانون دادگاه عالی در سال 1990 ، جایگزینی دستفروشی رسمی در برابر بخش غیررسمی در شهرهای مختلف مکزیک را سامان بخشید . اما به هر حال بخش غیررسمی سعی در پذیرش خود در اقتصاد رسمی داشته و از باقیماندن در بازارهای غیرقابل قبول از طرف حکومت ، پرهیز داشته است .
هیچگونه گزارشی در خصوص همراهی خردهفروشی خیابانی با خشونت در زمان محدودسازی ( اقتصاد بسته ) در جراید وجود نداشته و تنها مورد، مربوط به مرحله اول آزادسازی بوده است . بخش گزارششده خشونتها تنها مربوط به مرحله دوم آزادسازی بوده و مشتمل بر درگیریهای دستفروشان غیررسمی با خردهفروشان مجاز بوده است .سه مقاله ، درگیریهای خانمانسوز بین دستفروشان رسمی را بیان نمودهاند که عبارت بودهاند از درگیریها در چیهواهوا[7] و مکزیکوسیتی . یک گزارش نیز به تفسیر اثرات خردکنندهی درگیری میان مافیاها پرداخته است . گزارش دیگری هم پیشگویی کرده که در آیندهای نزدیک قاچاقچیان به قتل و آدمربایی مبادرت خواهند کرد .
جدول (3) ادارات دولتی مسئول توقیف کالای قاچاق در مکزیک
دوره اقتصاد بسته ( زمان محدودسازی تجارت) | زمان بحران اقتصادی | مرحله اول آزادسازی | مرحله دوم آزادسازی | ||||||
اداره | مربع کای[8] | تعداد | درصد | تعداد | درصد | تعداد | درصد | تعداد | درصد |
گمرک | 98/51 | 77 | 8/37 | 4/12 | 6/65 | 57 | 75 | 41 | 3/68 |
پلیس قضایی | 66/94 | 90 | 1/44 | 47 | 9/24 | 14 | 4/18 | 9 | 15 |
پلیس شهری | 83/22 | 29 | 2/14 | 15 | 9/7 | 5 | 6/6 | 9 | 15 |
موسسه خزانه-داری- | 8/3 | 3 | 5/1 | 1 | 5 | - | - | 1 | 7/1 |
موسسه بهداشت | 12 | 4 | 2 | - | - | - | - | - | - |
موسسه تجارت | 4 | 2 | - | - | - | - | - | - | - |
مجموع | 1 | 5 | 2 | 1/1 | - | - | - | - | - |
منبع: روزنامه اکسلزیور ، جولای 1981 تا ژوئن 1991
پارادایم مکزیکیها
بر اساس یافتههای مطالعه ، شاید بتوان موارد زیر را به عنوان پارادایم مکزیکیها مطرح نمود . با استفاده از توقیف کالا به عنوان مقیاس سنجش جایگزین جهت سطوح جابهجایی قاچاق ، به نظر میرسد قاچاق در بمکزیک در دوره زمان محدوسازی تجارت در آغاز دههی 1980 در بالاترین سطح قرار داشته است .اکتشافات نفتی در سواحل خلیج مکزیک به همراه افزایش قیمت نفت دورهای از رفاه نسبی اقتصادی را پدید آورده و در این زمان درآمد قابل پسانداز بسیاری از مکزیکیها فزونی یافت . صنایع بومی هنوز هم با اعمال سهمیه و تعرفههای بالا ، در مقابل واردات بیرویه تحت حمایت قرار دارند . در نتیجه ، قیمت کالاهایی که به طریق مجاز در داخل کشور تولید شده و یا وارد میشوند ، بال باقی مانده و این فرصتی مغتنم در اختیار قاچاقچیان قرار داده است . برای مثال در حالی که قیمت یک دستگاه ضبط و پخش ویدئویی که از کانال مجاز وارد شده 600 دلار است ، نوع قاچاق آن 300 دلار قیمت دارد .
مشاهده و ثبت سطوح پایینتری از قاچاق در دوره آزادسازی اقتصادی به معنی کاهش کلی قاچاق در این دوره نیست . ممکن است در دوره ایجاد محدودیتهای قانونی هزینههای انجام قاچاق کاهش یابد اما این به معنای از بین رفتن قاچاق نیست . امکان دارد نرخ تعرفهها از یک حد غیر منطقی به میزان منطقیتری برسد ، اما به ندرت امکان دارد که به کلی حذف شود . مهمتر از آن این که شاید قاچاقچیان مکزیکی که خواهان تبدیل به واردکنندگان مجاز هستند نیاز داشته باشند خود را قانع سازند که مالیاتهای دیگر و از آن جمله مالیات بر درآمد و مالیات 15 درصد ارزش افزوده را هم پرداخت نمایند . نیز قاچاقچیان در پی ادامه دادن به صرفهجویی هزینهها هستند .
علاوه بر اینها، باید دقت نمود که سطح ثابت قاچاق ، از نظر دور نماند . وقتی شواهد مربوط به توقیف کالا در خصوص سطح قاچاق ملاک نتیجهگیریها قرار گیرد ، باید در نظر داشت که کدامیک از میزانهای جایگزین در گذر زمان پابرجا میمانند؟
در حقیقت با وجود یک دهه تلاش در آزادسازی اقتصادی ، قاچاق به طور شگفتآوری در مکزیک افزایش یافته است . دقت در دادههای الکترونیک پایه در روزنامههای اصلی با انتشار ملی در مکزیک مثل اینفسل[9] نشان از وجود1580 مقاله در خصوص قاچاق در دو دهه گذشته دارد . ال نورت[10] بیان داشته که ده درصد از کل کامیونهای تریلر که به کار حمل کالاهای وارداتی میپردازند ، کالای قاچاق حمل میکنند .ال فیننسیرو [11] گزارش کرده که 18 درصد فروشگاههای اسباببازی در مکزیک ، اسباببازیهای قاچاق عرضه میکنند . و بالاخره اکسلزیور سقوط تولید کفش در مکزیک را به ناتوانی رقابت آن با کالای قاچاق وارداتی نسبت میدهد .
با وجودی که قاچاق آشکارا ادامه دارد ، قاچاقچیان مکزیک برای پذیرش محیط تجاری تازه در شرایط آزادسازی ، در تنگنا قرار دارند . با کاهش قیمت کالاهایی که به طریق قانونی وارد میشوند ،قاچاقچیان مکزیک به دنبال آن هستند تا باجستو جوی منابع ارزانترعرضه و تنوع بخشیدن به توزیع کالاهای تقلبی منافعی حاصل نمایند . قاچاقچیان به سرعت کالاهای قاچاق وارد شده از امریکا را جانشین کالاهای قاچاق با منشاء کشورهای آسیایی غیر عضو در پیمان نفتا، میگردانند . گسترهی قاچاق در مکزیک گروههای زیادی از ژاپنیها و کرهایها را وارد عرصه نموده که ضمن تماس با قاچاقچیان ، آنان را ترغیب به تبلیغ کالاهای خود میکنند . گزینهی دیگر واردکردن کالاهای بدون برند یا خرید یک کالای بومی و عرضه آن با برندی معروف و جعلی است . کالاهای تقلبی ممکن است از یک کانال رسمی و یا غیررسمی توزیع گردند . تنش میان ایالات متحده و مکزیک حقیقتی است که سبب گردیده قاچاق خودروهای امریکایی که در این کشور سرقت شدهاند به طرز روزافزونی جایگزین خودروهایی گردد که در این کشور به طریق قانونی خریداری شدهاند. یکی از روزنامههای مکزیک گزارش کرده که نیمی از 350000 خودرو سرقت شده در کالفرنیا در سال 1993 از مکزیک سردرآوردهاند .
در این مدت ، خردهفروشان سنتی به احتمال زیاد دچار رقابت غیرمنصفانهای بوده و شمارخردهفروشان غیررسمی گریزان از مالیات دهی افزایش یافته است .مسئولین محلی و ملی هر دو ادعا دارند که نسبت به خردهفروشان رسمی متعهد میباشند اما ثابت شده که در جلوگیری یا کاهش فعالیت دستفروشان غیر رسمی ناکام ماندهاند. در ارتباط با مسائل مربوط به کنترل دستفروشان غیررسمی مسئولین مکزیک با فساد داخلی بوجود آمده در سالهای فعالیت قاچاق دست و پنجه نرم میکنند . در سال 1991 در راستای ریشه کنی فساد در گمرک ، دولت مکزیک به تغییرات گسترده انسانی دست زد . پلیس قضایی فدرال دچاررسوایی فضاحتباری شد و یکی از آنها این بود که بسیاری از خودروهای سرقت شده در امریکا در تملک خود افراد پلیس قرار گرفته بود .
با توجه به پیشگوییهای موجود در ادبیات سازمان مجرمانه ، در مکزیک، قاچاق به طور روزافزونی سازمان یافته و خشونتآمیز ظاهر شده و خود نیروی پلیس نیز با قاچاقچیان همکاری مینماید . در گذشته قاچاقچیان مکزیکی به عنوان متحدان تجاری ایالات متحده کالاهای ممنوعه امریکایی را به مشتریان مکزیکی میرساندند اما امروزه از طریق اختلال در کانالهای قانونی و به کارگیری شبکهی توزیع گسترده جهت جایگزینی کالاهای تقلبی به جای کالاهای امریکایی به بازرگانی ایالات متحده آسیب میرسانند.آن چنانکه در برخی گزارشات معلوم شده ،از جملهی زمینههای مربوط به این موضوع احتمال همراه شدن قاچاق با نقل و انتقال داروهای مخدر ممنوعه در مکزیک است . چنین همراهی ممکن است به شکل نگرانکنندهای بر قدرت قاچاقچیان بیفزاید . زیرا کارتلهای مکزیکی فعال در این زمینه 70درصد کوکائین و نیمی از مارجوانای مصرف شده در ایالات متحده را تدارک مینمایند . پولهای حاصل از داروهای مخدر میتوانند از طریق سرمایهگذاری در تولیدات مجاز، شسته و پاک شوند.قاچاقچیان از پیش بازیگران رعبانگیز بازار در مکزیک بودهاند . تزریق پول حاصل از داروهای مخدر و نفوذ آن تنها میتواند موقعیت قاچاقچیان را استحکام بخشد.
روند قاچاق در پهنهی جهان
پارادایم مکزیکیها جنبههایی از قاچاق را آشکار ساخت که امکان دارد در دیگربازارهای نوظهور نیز مصداق داشته باشند . نخستین آنها این است که حتی با آزاد سازی تجارت هم قاچاق از بین نخواهد رفت . چنانکه پیش از این آمد در سالهای اخیرقاچاق کالاهای مصرفی در بازارهای نوظهور مختلفی چون : لهستان ، هند ، چین و برزیل نیز دیده شده است . دلایل این موضوع درست همان است که در مورد مکزیک گفته شد . آزادسازی تجارت ممکن است پسرفتی در قاچاق بوجود آورد اما قاچاقچیان با احتراز از مالیات و تعرفه همچنان منفعت میبرند . برای مثال در روسیه موجی از تلویزیون و خودرو قاچاق مشهود بود که با وضع مجدد محدودیت بر واردات توام گردیده بود . در چین ، تجارت قاچاق به خاطر اجتناب از مالیاتها و تعرفههای گزاف رونق یافته است . با وجود کمی تحقیقات دانشگاهی در حوزه قاچاق ، برآوردی اجمالی از منابع اطلاعاتی، گواه حجم گستردهای از قاچاق و جرایم سازمانیافته در بیساری از بازارهای نوظهور است .( جدول 4)
جدول (4) قاچاق ، جرایم سازمان یافته و تولید کالاهای تقلبی و غیر مجاز
( موضوعات یافته شده برای دو سال در جست و جو در منابع اطلاعاتی لکسیز و نکسیز[12])
کشور | قاچاق | جرایم سازمان یافته | تولید کالای تقلبی |
آرژانتین | 533 | 298 | 324 |
برزیل | 765 | 447 | 502 |
شیلی | 326 | 195 | 195 |
چین | بیش از 1000 | بیش از 1000 | بیش از 1000 |
جک | 545 | 584 | 142 |
مصر | 832 | 435 | 215 |
هنگ کنگ | بیش از 1000 | 866 | بیش از 1000 |
مجارستان | 717 | 701 | 142 |
هند | بیش از 1000 | 498 | 779 |
اندونزی | 563 | 182 | 700 |
ایران | بیش از 1000 | 802 | 343 |
کره | بیش از 1000 | 803 | 879 |
مالزی | 645 | 147 | 614 |
مکزیک | بیش از 1000 | بیش از 1000 | 829 |
پاکستان | بیش از 1000 | 346 | 683 |
لهستان | بیش از 1000 | بیش از 1000 | 347 |
روسیه | بیش از 1000 | بیش از 1000 | بیش از 1000 |
سنگاپور | 990 | 328 | 968 |
تایوان | 956 | 481 | بیش از 1000 |
تایلند | بیش از 1000 | 310 | 660 |
ترکیه | بیش از 1000 | 542 | 338 |
ویتنام | بیش از 1000 | 601 | 451 |
جدول (4) بیانگر روند گسترده تولید کالاهای تقلبی در بازارهای نوظهور است . بهمانند مکزیک ، بازارهای قاچاق نوظهور در لهستان و روسیه محل عرضهی کالاهای تقلبی و غیرمجاز میباشند . قاچاقچیان به ایجاد یک سیستم توزیع مبادرت نمودهاند که خریدارانی را جذب میکند که مجاز بودن کالاها برایشان چندان اهمیتی ندارد . در صورتی که قاچاق یک کالای مجاز مقرون به صرفه باشد ، چنان که در مواقع کاهش ارزش پول ملی اتفاق میافتد، خرید و یا تولید کالاهای غیرمجاز برای قاچاقچیانی که تا پیش از آن کالاهای مجاز توزیع میکردند ، جاذبه پیدا میکند .
در حقیقت ،گوناگونی قاچاقچیان در ارتکاب انواع دیگری از جرایم ، که با فزونی سازمان شبکههای جرم آنها، افزایش مییابد را میتوان به روشنی در قاچاق خودرو ملاحظه نمود . چین و لهستان هر دو بهمانند مکزیک شاهد افزایش قاچاق خودرو هستند . در لهستان ، قاچاق خودروهایی که به طریق قانونی خریداری شدهاند شدیدا تحتالشعاع خودروهای سرقتی از آلمان و حتی ایالات متحده قرار گرفته است . چنین جریانی در چین به شکل جایگزینی خودروهای سرقتی از هنگکنگ و امریکای شمالی به جای خودروهای خریداری شده از هنگکنگ دیده میشود .
پیامدهای قاچاق برای بازارهای جهانی
در صورتی که پارادایم مکزیکی در پهنهی جهان گسترش یابد ، شرکتهای چند ملیتی امریکایی را با عواقبی چند در خصوص ارزیابی بازار ، موقعیت رقابتی ، مدیریت وحدت راهبردی و سیاست قیمتگذاری جهانی روبهرو خواهد نمود . پیامدهای فوق هنگامی مناسب خواهد بود که مدیریت بازار جهانی در پی تسخیر بازارهای نوظهور برای صادرات یا سرمایهگذاری مستقیم خارجی باشد .
ارزیابی بازار و موقعیت رقابتی
مدیران امریکایی غالبا از نظر ظهور و گسترش قاچاق در بازارهای نوظهور در شگفتند . آزادسازی تجارت در این بازارها ، ممکن است در آینده مدیریت بازار را به شکل نامتناسبی به کاهش قاچاق تشویق نماید . از این رو به دست آوردن شناختی صحیح از قاچاق در پارهای موارد برای برنامهریزان بازار مهم و حیاتی است .
بازارهای نوظهور ،با وجود اعمال درجات متفاوتی از آزادسازی تجاری ، در پی کنترل واردات هستند . اغلب کالاهای مصرفی که مشمول تعرفه و دیگر اشکال مالیات داخلی قرار گرفتهاند، محرکی برای قاچاقچیان در فرار از قانون هستند . از این رو بر مدیران لازم است که در ارزیابی های خود از بازارهای نوظهور ،به این موضوع توجه نمایند. آنها بایستی دقت نمایند که در ملاحظات خود از بازارهای نوظهور ، در برآورد ظرفیت فروش جدید این بازارها اغراق ننمایند . ممکن است کالایی که قبلا در بازاری قاچاق میشده ، فروش آن صرفا از یک نقطه به نقطهی دیگری از جهان انتقال پیدا کند .به همین ترتیب ، باید مراقب باشند مراحل چرخهی حیات محصولات را نادرست ارزیابی ننموده و عملیات اجرایی ارزشمندی طراحی نمایند تاضمن آگاهسازی مصرفکنندگان به درستی ارزیابی کنند که حجم تولیدات مغشوش و غیر مجاز در بازار چه میزان است . برای مثال وقتی فیلیپ موریس به طریق قانونی مبادرت به تولید سیگار مارلبرو در بازار چین نمود ، سیگارهایی با برند جعلی آن در گوشه و کنار خیابان فروخته میشد .
در زمینه ارزیابی بازار ، دقت دیگری که لازم است ؛ ارزیابی واقعی رقباست . وقتی مصر به آزادسازی در بازارهای خود دست زد ،دولت این کشور انحصار تیغ صورتتراشی را به ویلینکسون اعطا نمود تا شرکتهای چند ملیتی را تشویق به مشارکت با سرمایهگذاران داخلی نماید . این سرمایهگذاری مشترک ، مصیبت بزرگی برای ویلینکسون بود که با تولید تقلبی و غیرقابل کنترل محصول ، مواجه گردید .در روسیه شرکتهای فورد و جنرالموتورز هر دو در تولید خودرو سرمایهگذاری کردند اما به هر حال ثابت گردیده که تعرفهها که به طور نظری از تولید داخلی محافظت میکنند ، در مقابل قاچاق خودرو ناکارآمد هستند .
مدیریت بازار جهانی در تحقیق روی بازارهای نوظهور ، بایستی به چیزی فراتر از تولید صرف و آمار تجارت نظر داشته باشد . باید پژوهش روی بازارهای محلی را به خدمت گرفت و ماهیت آنچه را در خیابانها به فروش میرسد دقیقا شناخت . با امکانات الکترونیکی بوجود آمده در زمینه خدمات اطلاعاتی مانند اینفسل[13] در مکزیک ،بر مدیران بازار لازم است تا گزارشات رسانهای مربوط به قاچاق را دائما رصد نمایند . کالاهای مصرفی مهمترین قسم از کالاهایی هستند که در شبکه قاچاق قرار میگیرند . بایستی صنایع بهویژه صنایعی که به گونهای با تولید کاهای مصرفی سرو کار دارند نیز به خوبی مطالعه شوند .شرکت الکترونیکی ماتسوشیتا[14] در سال 1995ناگزیر از توقف تولید خود در چین گردید . شرکت فوق قطعات ویدئو کاست برای مونتاژکاران چینی عرضه میکرد زیرا ویدئو کاستهای قاچاق شده از ژاپن و کره 60 درصد ظرفیت بازار را پرکرده و بازار را اشباع ساخته بودند .
روابط با الگوهای راهبردی
فشار قاچاق همچنین نحوه مدیریت شرکتهای چندملیتی را در ارتباط با الگوهای راهبردی در کشورهای در حال توسعه ، تحت تاثیر قرار میدهد . این الگوها ممکن است مشتمل بر سرمایهگذاری مشترک ،پروانهها (مجوزها ) و یا عضویت در کانالهای توزیع قانونی چندملیتی باشد .
چنانکه پیش از این بیان شد ، سرمایهگذاری مشترک تولید و فروش برندهای جهانی در بازارهای نوظهور را شامل شده که میتواند به خاطر قاچاق ضایع گردد . الگوهای محلی یا مشارکتهای چندملیتی ، بسته به شرایط ، میتوانند پیامدهایی برای مدیریت بازار جهانی داشته باشند . برای مورد روسیه یا مصر الگوهای محلی ( اجتماعی یا شخصی ) ممکن است اجازه ایجاد انحصار دولتی یا انحصار چند قطبی را بدهد که در حقیقت قابل واگذاری نیست . در مراحل توافقی سرمایهگذاری مشترک ، مدیران شرکتهای چند ملیتی بایستی به جمعآوری اطلاعات از قاچاق اقدام نمایند . این اطلاعات میتواند تصمیمگیری بر سرمایهگذاری را متاثر نموده یا دستکم قدرت چانه زنی شرکتهای چند ملیتی را بهبود بخشد .
مشارکت محلی که میتواند در زمینه سرمایهگذاری یا پروانه مشترک باشد ، میتواند از این نظر مهم باشد که سرمایهگذاری آنها ممکن است به خاطر قاچاق برندها با شکست مواجه گردد . به خصوص وقتی که توزیعکنندگان بومی بتوانند در بازار ملی دیگری به قیمت پایینتربه این برندها دسترسی داشته باشند . وقتی آر.جی . رینولد[15] با شرکت دخانیات ایران برای صدور پروانه به توافق رسید ، دارنده پروانه بر مادهای پافشاری داشت که شرکت رینولد را در کنترل تولید قاچاق سیگارهایی با این برند در کشورهای همسایه مسئول میدانست. ادعای رینولد این بود که قادر به این کار نیست و این به نقطهی مناقشهای تبدیل شد ه و رینولد در برابر دارنده پروانه برای عدم پرداخت بدهی، اقامه دعوی نمود .
قاچاق میتواند روابط بین شرکتهای چند ملیتی و کانالهای اداری توزیع در بازارهای نوظهور را ضایع گرداند . کانالهای قاچاق شکلی غیرقانونی از بازارهای موازی را ظاهر میسازند . چنانکه کانالهای توزیع ملی بهوسیله شرکتهای چندملیتی تحریم نمیشوند . بازارهای موازی توزیع قانونی را از طریق شکستن قیمتها و کاهش فروش ، آشفته میسازند . اما به هر حال مدیریت بازارهای جهانی انتظار تداوم کانالهای توزیع قانونی را دارد چراکه این کانالها واقعگرایی بهتری در کنترل کیفی تولیدات و خدمات پس از فروش داشته و در ایجاد و محافظت از برندهای کیفیت جهانی به خوبی ایفای مسئولیت مینمایند .مدیری به نام فیلیپ موریس [16]با اشاره به بستههای سیگارسیریلیک [17] با لفاف مالبرو در چین ، خاطر نشان میسازد که قاچاق شناخت مصرفکننده از ظواهر برندها ، مزه ، قیمت و حتی سن آنهارا تحت تاثیر قرار میدهد . در مکزیک شرکت لوتوس [18]ملاحظه نمود که به خاطر قاچاق شدن برنامههای رایانهای این شرکت که فاقد ابزار آموزشی مناسب و خدمات پس از فروش هستند ، مردم از آن رضایت خاطر ندارند .
برای کاستن از نگرانی کانالهای قانونی ، مدیریت بازارهای چهانی باید در پی توجه به سودآوری فروش کالا از مسیرهای مجاز بوده و کالاهای با ضمانت و خدمات پس از فروش باشد . رایانههای رقومی در برزیل مشخص ساختهاند که خرید رایانههای شخصی به دلیل امتیازات ذکر شده در بالا از جایگاه معتبرتری برخوردار گردیده و موجبات کاهش فروش رایانههای قاچاق را فراهم آورده است . امکان دارد که مدیریت بازارهای جهانی بر دولتها اعمال نفوذ نموده و آنها را ناگزیر از کنترل قاچاق نماید . در برزیل کارخانههای امریکایی و ملی شروع به اتحاد با افراد صاحبنفوذ در حکومت کردهاند تا بتوانند اقدامات موثرتری بر ضد قاچاق تلفن همراه انجام دهند . شایان ذکر است که اغلب دادرسیهایی که در کشورهای توسعه یافته و بازارهای نوظهور بر ضد کانالهای غیر مجاز و به سود کانالهای قانونی صورت گرفته در قبال رقابت فزاینده بازارهای مجازی با شکست روبهرو شدهاند . به عبارت دیگر ، قاچاقچیان ، کانالهای رقابت قانونی نیستند اما کانالهای جرایم سازمان یافته به شمار میروند . مدیریت بازارهای جهانی با مسیرهای توزیع قانونی خود ممکن است به موفقیتهایی در دادرسی بر ضد قاچاقچیان نائل گردد . در این زمینه فرض بر این است که شرکتهای چند ملیتی میتوانند موجب گردند که افسران و پلیس محلی در اکتشاف قلمروهای ناشناختهی جرایم سازمانیافته و مقابله با آن کوشا و متحد باشند . محافظهکاری بیشتر ممکن است به این مسیر منتهی گردد که دولتهای ملی قوانین مستحکمتری در این زمینه تصویب و اجرا نمایند . به هر صورت ، مدیریت بازارهای جهانی بایستی از سوی کانالهای قانونی به عنوان اقدامی جدی بر ضد قاچاق در نظر گرفته شود .
سیاست قیمتگذاری جهانی
وقتی بازارها در تسخیر واردات و سرمایهگذاری خارجی قرار میگیرد ، احتمالا قاچاقچیان در آغاز بر روی رساندن کالاها و برندهای ممنوعه به دست خریداران در بازارهای محدود شده ، رقابت مینمایند . اما به مجرد آزادشدن این بازارها که با تشویق سرمایه گذاری خارجی و تسهیل واردات همراه است ، آنها قبل از هر چیز از نظر قیمت با کانالهای توزیع قانونی در رقابت قرار میگیرند . در این گیرودار ، از ترقی دادن فروش جهانی چندملیتی سرباززده و به جای آن با پافشاری بر پایینآوردن قیمتها با این کانالهای توزیع قانونی درمیافتند . مثلا در مجارستان ، اخیرا کارخانهداران امریکایی در واکنش به رقابت با کالاهای قاچاق به شکستن قیمتبرندهای مختلف اقدام کردهاند .
فروش مجاز بایستی فشار هزینههای مالیاتی را تحمل نماید در صورتی که قاچاقچیان از این امر سرباز میزنند . بدون اقدام دولتها ، کمتر شرکتهای چندملیتی هستند که از عهدهی رقابت با این کالاهای قاچاق ارزان قیمت برآیند . به همین ترتیب است که نیروی با نفوذ ی که از جانب شرکتهای چند ملیتی حمایت میشود تحت سپر حمایتی دولت مربوطه ، ممکن است اصلاحات مورد نیاز را تسریع نماید . میتوان گفت که رقابتهای موثر قاچاق ، تلاشهای دولتها را برای بیزاری جستن از مصرف کالاهای وارداتی و مثبت ساختن موازنه بازرگانی خارجی ، تباه میسازد . چنانکه در روسیه وقتی دولت اقدام به بالا بردن تعرفهها نمود ، قاچاق جایگزین واردات قانونی گردید به همین دلیل سطح درآمدهای تعرفهای دولت تنزل پیدا کرد . مثال روسیه روشن میسازد که نیازی نیست که برای کاهش قدرت رقابت کالاهای قاچاق ، الزاما نباید تعرفهها را کاهش داد بلکه باید آن را در یک سطح منطقی نگه داشت .
شرکتهای چند ملیتی که در بازارهای نوظهور فعالیت میکنند ، در پارهای موارد با تعرفههای تبعیضآمیزی مواجه میشوند که موقعیت آنها را در برابر قاچاقچیان فعال در زمینه مربوط ، تضعیف میسازد . کشور چین سرمایهگذاریهای خارجی را تشویق نموده اما بر تولید کالا برای صادرات تاکید دارد . شرکتهای چند ملیتی که به دنبال فروش کالاهای خود در چین هستند ، با سیلی از مالیاتها روبهرو هستند که هزینههای آنها را تا حد زیادی افزایش داده است . شماری از شرکتهای چند ملیتی امریکایی نیز میبینند که صادراتشان از چین به هنگکنگ ( صادراتی که معاف از انواع مالیاتهاست ) توسط قاچاقچیان دوباره به چین عودت داده میشود . کوتاه سخن اینکه ، دولت چین در این راه به جز تباهساختن توزیع قانونی ، افزایش قیمت مصرفکننده و حمایت از جرایم سازمانیافته، کار دیگری صورت نداده است .
در شرایطی که صرفه در هزینه کالاهای قاچاق واقعا غیرمنصفانهاست ، شرکتهای چند ملیتی باید در رقابت قیمت با قاچاقچیان قرار بگیرند . در حقیقت این شرکتها به طور حتم قیمتهای بالاتری ارائه میدهند . بهویژه شرکتهای چند ملیتی امریکایی قیمتهای بالایی را در کشورهای درحال توسعه عرضه میدارند . از این رو قیمتهای پیشنهادی تنها طبقه کوچک ثروتمند این کشورها را در جرگه مصرف خود قرار میدهد . شرکتهای چند ملیتی در کنار بازارزیابی سیاستهای قیمتگذاری خود ، بایستی بر سیاستهای قیمتگذاری توزیعکنندگان خود نیز نظر داشته باشند . بسیاری از خردهفروشان سنتی در بازارهای نوظهور، برای خود حاشیه سود بالایی در نظر میگیرند . به نظر بسیاری از خریداران ، قاچاقچیان در محیط خردهفروشی رقابت سالم و خوبی بوجود میآورند . چنانکه بسیاری از بازارهای نوظهور از تخفیفات خردهفروشانی مثل : کارفور[19] ، پریس کلب[20] ، سامز کلب[21] ، وال مارت[22] و توتال هوم[23] استقبال میکنند ، شرکتهای چند ملیتی به دنبال شانس پذیرش خود به عنوان کانالهای توزیع قانونی هستند . در صورتی که توزیع کنندگان فعلی در قیمتگذاری با یک سطح رقابتی ، مشارکت ننمایند ، مدیریت بازار جهانی ممکن است در پی یافتن توزیعکنندگانی باشد که قیمتهای ستیزهجویانه در نظر میگیرند .
به هر حال ، برای بسیاری از کالاها بالاترین ظرفیت صرفه جویی هزینههای ناشی از قاچاق ، به خاطر امکان جایگزینی برندهای تقلبی به جای برندهای معتبر جهانی به دست میآید . این موضوع به قاچاقچیان امکان میدهد تا شلوار جین با برند تقلبی را خیلی ارزان تر از جین اصلی و ویدئو کاست تقلبی را چند برابر ارزانتر از کالای اصلی و قانونی آن عرضه نمایند . کالاهای قاچاق تنها شرکتهای امریکایی را با زیانی در حدود 4 میلیارد دلار در سال روبهرو میسازد و این برای مدیران شرکتهای چند ملیتی دردآور است . مدیر اجرایی شرکت مایکروسافت، ویلیام . اچ گیت[24] در ملاقات با رئیس جمهور مکزیک زیدیلو[25]از این شکایت داشت که 80 درصد برنامههای این شرکت که در مکزیک عرضه میشوند ،به طور غیر مجاز کپی شدهاند .
تا سالهای اخیر قاچاق تنها با با از دست رفتن فروش در بازارهای نوظهور همراه بود . اما امروزه با جرایم سازمان یافته نیز توام گردیده است .رایانههای اپل[26] قاچاق به بازارهای ایالات متحده رسیده و نسخههای قاچاق تولیدات ریبوک[27] ، آدیداس[28] ، نایک[29] , لیکست[30] و دایزل[31] از بازارهای اروپا سربرآوردهاند . این تنوع در کالاهای قاچاق و جهانیشدن متعاقب آن ، شاید آهنگ ملایم تکامل قاچاق در بازارهای نوظهور را گوشزد مینماید .
دولت ایالات متحده مترصد تلاش در وادارنمودن دولتهای بازارهای نوظهور برای مقابله و کاهش قاچاق گردیده است . به هر حال ، توافقات مرسوم برای محافظت از برندهای جهانی اغلب تحتالشعاع اهمالکاری نیروها در سطح محلی قرار گرفتهاند . با ورود جرایم سازمانیافته و توانایی آن در مقابل قدرتهای محلی ، ممکن است حتی نسبت به گذشته، واگرایی زیادتری در خصوص توافقات دولتهای محلی در کنترل کالاهای قاچاق و آنچه عملا اتفاق میافتد ، وجود داشته باشد . از این رو شرکتهای چند ملیتی امریکایی باید مطمئن باشند که دولت این کشور تلاشهای خود در این زمینه را مضاعف خواهد نمود .
نتایج
پژوهش اخیر ثابت نمود که قاچاق کالاهای مصرفی در بازارهای نوظهور با وجود آزادسازی گسترده تجارت همچنان ادامه دارد . به علاوه ، قاچاق به شکل فزایندهای متمرکز و به صورت پدیدهای خشونتبار همراه با جرایم سازمان یافته ظاهر میشود . قاچاقچیان در دیگر انواع فعالیتهای سازمانیافته به ویژه توزیع بینالمللی کالاهای مسروقه و ممنوعه مشارکت مینمایند . تحت مولفهی اخیر ، دولتهای بازارهای نوظهور خود را در عرصهی تقاضاهای شرکتهای چندملیتی و خردهفروشان رسمی و به لحاظ سیاسی فعال ، از یک طرف و جرایم سازمان یافته و شمار زیاد دستفروشان غیررسمی از سوی دیگر ، گرفتار میبینند .
شرکتهای چند ملیتی سابق بر این به قاچاق به عنوان امری حاشیهای و مرموز در قلمرو فعالیت خود که تنها به بازارهای حاشیهای مربوط میگردد ، مینگریستند . اما امروزه جدای از هر چیز ، قاچاقچیان با فروش جهانی مرتبط میباشند . امروزه قاچاقچیان کمتر بیخطر ظاهر میشوند . قاچاق سیاستهای جهانی مربوط به تولید ، قیمت و توزیع را ضایع میسازد . قاچاق برنامهریزی بازار را به هم میریزد و روابط متحدانه را شدت میبخشد . از همه مهمتر اینکه قاچاق موجب رقابت بیثمر شرکتهای چند ملیتی در اغلب بازارهای نوظهور شده است .
در حالی که اغلب روندهای پیشآمده در کشورهای توسعه یافته در جهان در حال توسعه هم قابل پیشگویی است ، پیدایش و تکامل قاچاق فصلی بینظیر و استثنایی در بازارهای نوظهور امروزی است . ماهیت رایج قاچاق در بسیاری از کشورها ، به همراه رشد مرموز و تکامل جهانی آن ، امری منحصر به فرد در تجربیات تاریخی مشهود کشورهای توسعه یافته به شمار میرود . قاچاق به پدیدهی بزرگ زمان ما تبدیل شده ونباید مورد غفلت قرار گیرد .
[1] Kate Gillespie
Brad Mc Bride[2]
[3] Salinas adminstration
[4] Excelsior
[5] Perez Stuart
[6] Tepito
[7] Chihuahua
Chi-square
[9] Infosel
[10] El Norte
[11] El Financiero
[12] Lexis / Nexis دومنبع اطلاعاتی آنلاینی که دربردارندهی موضوعاتی میگردند که به شکل دورهای به زبان انگلیسی منتشر میشوند .
[13] Infosel
[14] Matsushta
[15] R.J.Reynolds
Philip Morris[16]
[17] Cyrillic
Lotus [18]
Carrefour[19]
Price Club[20]
Sam s Club[21]
Wal-Mart[22]
Total Home[23]
[24] William H Gates
[25] Zedillo
Apple[26]
Reebok[27]
Adidas[28]
Nike[29]
Le-coste[30]
Diesel[31]
فرهنگ دینی و معماری
دین مجموعهای از اصول ثابت ، اسطورهها ، احساسها و حرکات جمعی است که فرد را تحت تاثیر قرار میدهد و وقتی این فرد اثری پدید میآورد این راز و رمز در آن اثر نمایان میشود . آیین ودایی برای پرستش داشتن محل سرپوشیده را لازم نمیدانست اما آیین بودایی برعکس معتقد به حفظ اشیاء و بقایای انسانهای مقدس است ، به همین جهت وجود محل سرپوشیده و بناکردن ساختمان را لازم دانسته است . انبوه مجسمهها و معابد بودایی که در پارهای از آنها جزئی از جسد بودا ( برای مثال یک دندان از او ) تقدس خاصی به مکان داده گواه این امر است .
آیین پرستش مردگان که پایه ادیان مصر باستان است هم ساختم اهرام را توجیه میکند و هم توجیهکننده نبود هنر در سکونتگاههای شخصی است . بر اساس اعتقاد مصریان قدیم ، سکونتگاه واقعی انسان ، گور اوست . وقتی پدر خانوادهای میمیرد ، اعضای دیگر خانواده به دلیل ترس از سرایت جادو خانه ای را که پدر در آن مرده را ترک میکنند . به این ترتیب سکونتگاه جای موقتی است و توجهی به زیبایی آن نمیشود .
آیین پرستش مردگان در شرق دور تاثیر شگفتانگیزی بر جای گذاشته است . در این منطقه اشیاء تزیینی زیبا اما کوچک پدید میآید . یعنی هر خانه به یک آرامگاه مردگان تبدیل میشود . اما در خانههای کوچک محل اختصاص یافته به اشیاء و تندیسهای نیاکان نمیتوانسته جای بزرگی را اشغال کند . به همین دلیل ابعاد اشیاء آهنی را کوچک ساختهاند .
در یونان باستان که سرزمین الهههای متعدد بود حیاط و حصار خانه معنایی متافیزیکی داشت و نقش محصورکردن خانه را به عنوان محصور کردن محراب خدایان خانواده و جلوگیری از ورود افراد غریبه ایفا میکرد . خانههای اشرافی روم باستان نیز سالن نمادین مهمی داشت به نام تالار اجدادکه مجسمه اجداد خانواده در آن نگهداری میشد .
هر دینی منبع الهام خود را دارد و برحسب این که بر اساس پرستش نیاکان یا پرستش مظاهر طبیعت بنا شده باشد ، بر نیروانا [1] تکیه کند یا بر رمز و راز صلیب و . . . . تکنیکهای هنری خاصی جلوهگر میسازد . در معابد بودائیان مجسمههای بزرگی از بودا وجود دارد که چهارزانو نشسته است . بودائیان در برابر این مجسمهها مینشینند . هندوها تنها چیزهایی را میپرستند که بتوانند ببینند و این تنها به خدایان دریا، کوه ، آتش ، باران و یا ارکان طبیعت محدود نمیشود . تمامی خدایان به همراه خانوادههایشان از چوب و سنگ و فلز و . . . . ساخته شده ، سپس آنها را در شهر میچرخانند و به رودخانه هدیه میدهند . مردم به یکدیگر خدا هدیه میدهند و هر خانواده معبد خانگی خود را در گوشهای بهنام اتاق عبادت دارد .
هر خدا معبد خاص خود را دارد و در هر خیابان دهها معبد ساخته میشود . در معبد پس از صحبت با خدایان باید زنگ معبد را به صدا درآورد تا خدایی که در کوههای هیمالیا زندگی میکند صدا را شنیده و برای برآوردن حاجت بیاید . در طول سال برای 3000 خدا مراسم متعدد اجرا میشود .
معماری ایران باستان بر پایه یزدانشناسی ، جهانشناسی و انسانشناسی خاص زرتشتی جلوهگر بود مثلا آتشکدهها بر اساس اشکال چهارگوش که دو قطرش مرکزی را میساخت که جایگاه جاویدانان و محل آفرینش فرشتگان و ماوای اهورا مزداست ، بنا میگردید . از مهمترین مضامین هنر ایران باستان مبارزه ایزدان و اهریمنان و سرانجام پیروزی نهایی ایزدان است . جدال نور با تاریکی پایه و اساس تفکر زرتشتی را تشکیل میدهد توجه به نور شالوده و اساس هنر معماری ایران باستان را تشکیل میدهد .
تا پیش از این که امپراتور روم کنستانتین به مسیحیت بگرود(313 میلادی)پیروان مسیح در دوران سختی بسر میبردند ودر خفا و در زیرزمینها به تبلیغ مسیحیت میپرداختند . تمامی هنر مسیحیان در این دوره در مخفیگاهها شکل گرفته است . مهمترین و بارزترین نمونه آثار معماری این دوره مقبرههای زیرزمینی است و به همین علت به آنها معابر دخمهای گفته میشود . این مقبرهها شبکههای گستردهای از دالانها و اتاقکهای زیرزمینی در زیر شهر رم و شهرهایی هستند که به عنوان گورستانهای پنهانی برای دفن مردگان مسیحی که بیشتر آن ها در ردیف باصطلاح شهدای اولیه مسیحیت بهشمار میروند ، طراحی شده بودند . مقابر دخمهای از قرن 3 تا 4 پیوسته مورد استفاده بودهاند و در آنها ظاهرا حدود 4 میلیون جسد دفن شده است . مقابر دخمهای ابتدا به عنوان مخفیگاه پناهندگان مورد استفاده قرار میگرفت اما در آنها آیینهای مسیحی نیز اجرا میشد. سقف بسیاری از این مقبرهها با نقاشی دیواری به شیوه آیینهای رومی تزیین میشد و موضوع این نقاشیها بیشتر در باره زندگی مسیح بود .
مسیحیت یگانه پرستی ملی و قومی یهودی را را به شکل یگانه پرستی جهانی نمایان ساخت اما همین که به رشدی قابل اعتبار رسید در خدمت سیاست قرار گرفت . کلیسا هرگز نتوانست پدیدههای مطلوبی در حد کمال بهبار آورد و در بسیاری موارد سرمنشاء پلیدیهایی خاص در فضای جغرافیایی گشت . در مدت بیش از هزار سال دولت هاکلیسا را آلت دست خود قرار داد ند، آن هم دولتی که خود آلت دست فئودالها ( زمینداران بزرگ ) بود . درست است که جامعه برای تمشیت امور خانوادگی ، ازدواج ، مسائل اجتماعی و از این قبیل ، تا حدی از مقررات کلیسایی پیروی میکرد اما در عین حال اثر مثبتی بر اجتماع قرون وسطایی اروپا نداشت .
کلیسا نه تنها اعتلای مردم را وظیفه خود نمیدانست بلکه از آنجا که اصول اعتقادی خود را قطعی و لایتغیر تعریف میکرد ، کشمکش بی انتها با خرد ، علم و پژوهش را آغاز کرد .کلیسا آموزش و پرورش را در نطفه خفه کرد و دانشمندانی را که میکوشیدند در باره طبیعت مطالعه کنند و علم و دانش را به پیش ببرند به زنده سوختن در آتش محکوم نمود .
کلیسا روش تعلیمات اخلاقی خود را بر استدلالات عقلانی استوار نساخت بلکه برای این منظور به موسیقی ، نقاشی ، پیکرتراشی ، معماری ، افسانهپردازی و ادبیات توسل جست . از راه توسل به حیات خاکی مردم بود که کلیسا هنر قرون وسطایی را بوجود آورد . بیشتریت خزانه این آثار در خود کلیساها متجلی بود . ارباب کلیسا برای هرچه بیستر جذب کردن مردم به شکوه بخشیدن به کلیساها همت گماشت ، آنان مومنان را وادار میکردند برای آزادی روح و طلب مغفرت به زیارت چنین اماکنی که در قرن 13 تعدادشان به بیش از 10 هزار میشد بپردازند . کلیسا به نمایشگاه و موزهای از این هنرها تبدیل گشت . تندیسهای مسیح ، مریم و حواریون در شکلها و اندازههای گوناگون زینتبخش عبادتگاهها گردید . کلیسای مسیحی از عنصر نور و تاریکی و ترکیب آن با سکوت ، عالم مورد نظر خودش را ابداع میکند . ارباب کلیسا ظاهرا برای گسترش حریصانه شکوه معابد و در حقیقت برای تمایلات شخصی خود به صورتهای گوناگون مومنان را به پرداخت اعانات جنسی و کمکهای نقدی به قیمت آمرزش گناهان وادار مینمود . اربابان کلیسا همچنین به راههای توسل میجستند که با تملک خانه ؛ باغ ، زمین و جنگل به ثروت کلانی دست یابند . به قولی کلیسای کاتولیک تمام زمینهای زراعتی اروپا را مالک بود و میلیونها دهقان سرف در زمینهای آن زراعت میکردند . در آستانه انقلاب فرانسه ، کلیسای کاتولیک مالک 6 درصد اراضی و اموال دیگر بود . از آنجا که آرمانها و اهداف اساسی مسیحیت دستخوش انحرافات بسیاری قرار گرفته بود اهداف کلیسا جامع نبود و سراسر زندگی را شامل نمیشد . عناصری مثل حمام یا توالت حتی در ساختمانهای مهمی چون کاخ ورسای هم وجود نداشت . به گفتهی ویل دورانت در قرن 13 پاریسیها فضولات انسانی را از فراز پنجرهها در معابر تخلیه میکردند و تنها تامینی که برای عابر بیچاره قائل میشدند آن بود که فریاد میزدند : مواظب باش خیس نشوی !
مسیحیت با شعار محبت و مهربانی پا گرفت ولی از آنجا که از اصل خود منحرف شد راه شقاوت را پیشه ساخت . در طول تاریخ اربابان کلیسا زیر پوشش جنگهای مذهبی و تفتیش عقاید ، قساوتها و سنگدلیهای بیمانندی را بروز داده و جهان را دستخوش تنشهای ویژهای کردند . از مشهورترین این وقایع جنگهای صلیبی است . صلیبیون بسیاری از شهرها و آبادیهای بین اروپای مرکزی و جنوبی تا فلسطین را ویران کردند و ساکنان آن را به خاک و خون کشیدند . کتابخانهها به کام آتش فرو رفت . تاسیسات فرهنگی ویران شد . اما املاک و داراییهای کسانی که در جنگ شرکت کردند و تلف شدند به کلیسا منتقل شد و بر ثروتاندوزی اربابان کلیسا افزود .
انگیزاسیون و تفتیش عقاید نیز عامل خونریزیها و قتلعامها در سرزمینهای مسیحی نشین بوده است . در اسپانیا این محاکم مردم را شکنجه و زجر دادند و گاه زبانشان را بریدند و در آتش انداختند و سپس کشتند یا از مملکت اخراج کردند . با این کار اسپانیا با اخراج بازرگانان ، صنعتگران ، دانشمندان و علمای مسلمان و یهودی گنجینه بیحسابی را از دست داد و فروغ تمدن از اسپانیا رخت بربست . در سال 1572 به تحریک کلیسای کاتولیک در پاریس 3000 پروتستان را سربریدند .
فرهنگ دینی و معماری اسلامی
دین اسلام در تمامی وجوه انسان جاری است .اما معماری مقدس اسلام معماری مسجد است . با این همه مسجد هیچگاه از بقیه محیط زندگی مجزا نیست . اشتغال خاطر معماری با روح اسلامی قدسی کردن فضا برای جای دادن انسان در حضور خداست . پرهیز از شمایل گرایی در هنر و معماری اسلامی که امکان تجسم حضور الهی را در تصویر یا شمایل منتفی میسازد خود عامل بسیار مهمی در تاکید بر اهمیت معنوی فضاست . در اینجا با طرد هر صورتی که ذهن را به شیئی در خارج از خود متمرکز و محدود سازد و نفس را به یک صورت منفرد متوجه کند ، فضای خاصی آفریده میشود .
معمار مسلمان با سرسپردگی خود به مشیت الهی تصدیق میکند که خدا معمار اعلاست و آفرینش شاهکار معماری خالق هستی است که در منظمترین ، زیباترین و متعادلترین وجه موجودیت یافته است .
ترتیب فضا در معماری مسجد دو جهت دارد : جهت افقی که آن را با مکه پیوند میدهد و جهت عمودی که آن را به عالم بالا متصل میسازد . جهت افقی به سوی قبله نماینده اهمیت مکه به عنوان محراب مرکزی همهی مسلمانان است و این جهت را محل محراب نشان میدهد . جهت عمودی مساجد را گنبد نشان میدهد . گنبد یکی از نمادینترین عناصر در معماری اسلامی است .
از آنجا که هنر اسلامی با عالم ملکوت پیوندی ژرف دارد ، عنصر نور بسان نمادی از جلوه وجود مطلق در فضای معماری اسلامی افشانده میشود. همان طور که عالم تجلی نور خداوند است ، ظهور جهان نیز جز ظهور نور او نیست . آینه کاری و بهرهگیری از موزائیکها و یا رنگ درخشنده طلایی و فیروزهای برای گنبدها و تزیین نقوش و مقرنس[2]ها ، همه بیانی از قاعده جلوهگری نور است .
بینش توحیدی معمار مسلمان بر همهی تدابیر و تحرکات ذوقی او چیره دارد . در پرتو چنین بینشی تمامی صورتها دارای مرکزی معین هستند . به همین مناسبت ، حیاط همیشه در مرکز بنا قرار میگیرد ، کوشک در میانه باغ خودنمایی میکند ، گنبد در وسط حجم ، حوض در مرکز حیاط خانه و فواره در میانه حوض قرار میگیرد .
معماری اسلامی کوششی است در برآوردهسازی نیازهای دنیوی و حوایج اخروی و به همین جهت به هر دو وجه وجودی مسلمان توجه دارد . مسجد در نگرش نخستین ،محل عبادت است . اما مکانی برای آموزش ، جایگاهی برای رفع حوایج و گرفتاریها ، محکمه قضاوت , محل شور و مشورت و حتی جایگاه اسکان بیبضاعتان بوده است . هرگز دیده نشده که حرکتی حقطلبانه از مسجد آغاز نشده باشد .
تزیین در هنر اسلامی راهی برای پوشاندن باطن معیوب و اغوای مخاطب نیست . در تزیینات اسلامی فریب تصویری و یا تفاخر هنرمند و ابهتآفرینیهای کاذب مد نظر نیست ، بلکه قصد آن است تا سکون و سروری که لازمه عبادتگری است پدید آید .معماری اسلامی از سه نوع تزیین بهره بیشتری برده که عبارتاند از : آجرکاری ، کاشیکاری و گچبری .
رنگ ،مهمترین و پرمحتواترین بعد هنر اسلامی است . اثری که در هماهنگی رنگی ساخته شود ، اثری است گویای توحید و یگانگی . هنرمندان مسلمان بیشتر رنگهایی را به فضای قدسی اثر خود دعوت میکردند که ارتباط بیشتری با روح معماری اسلامی داشته باشد . در این میان آبی و سبز بیشتر در منظر پسند قرار داشت . آبی رنگی است آرام و درونگرا . بیننده را به سوی خود میکشد و در درون آرامش خود غرقه میسازد . آبی رنگی است آسمانی و خداوند آن را وسیله تسکین و آرامش و تقلیل ناراحتیها و فرونشاندن خستگیها و نابسامانیهای زندگی قرار داده است . آبی چشم را به خود متوجه میسازد و موجب تقویت آن میگردد . آسمان آبی بر فراز زمین کنایه از توجه به عالم بالا دارد . هر قدر زرد محرک خوی نفسانی است ، آبی آرام کننده هرگونه تحریک و ذخیرهکننده نیروهاست . متمرکز شدن در آبی سبب تمرکز اندیشه میگردد . سبز نیز رنگی میانه و معتدل است . رنگ تعقل ، تفکر و آرامش خردمندانه است و قرآن نیز سبز را رنگ بهشتی میداند .
در معماری اسلامی خط از اجزاء جداناشدنی بهشمار میرود و سهم با اهمیتی در یک مجموعه دارد . خط و کتیبههایی که غالبا دربردارنده آیات کتاب خدا یا اندرزهای اخلاقی هستند جلوه عبادی و قدسی خاصی به بنا میبخشند . خط بر قامت بنا ردای عبادت میافکند و با نشستن در اطراف گنبدها ، بنا را در عبادت غرقه میسازد .
معمار مسلمان با استفاده از اشکال هندسی و منظم میکوشد تا تصویری زیبا و خاص از انتظام حاکم بر عالم ارائه دهد . از آنجا که نگاه معمار به هستی نگاهی پست، شکسته و آشفته نیست ، به همین جهت هرگز حیاطها ، صحنها ، اتاقها ، شبستانها ، ایوانها ، منارهها ، گنبدها ، فضاهای باز و بسته و حتی باغچهها را در اشکال شکسته و گسسته و غیرهندسی مشاهده نمیکنیم .
علاوه بر مسجد ، در شکلگیری خانهها نیز ، فرهنگ عامل اصلی به شمار میرود . ساخت خانه خود امری فرهمگی است و شکل و سازمان آن نیز متاثر از محیط فرهنگی میباشد . تکریم مهمان و رعایت حریم خصوصی در فرهنگ اسلامی معماری خانهها را تحت تاثیر قرار داده است . مرد برای لذت بردن نباید به بدن زن نامحرم نگاه کند و زن نیز باید بدن خود را جز صورت تا مچ دست ، از مردان بیگانه بپوشاند . فضای خانه حریم خصوصی افرادی است که در آن زندگی میکنند و نامحرمان حق ندارند به آن نظر افکنند یا بدون اجازه به آن وارد شوند .وجود دو دربکوب بر روی ورودی خانهها که یکی با داشتن حلقه فلزی و دیگری با چکش صدای متمایزی ایجاد میکردند برای این بود که حتی مراجعه کننده زن و مرد از هم قابل تشخیص باشند . ضرورت تکریم مهمان نیز سبب شده تا بهترین و زیباترین جای خانه به پذیرایی از مهمانان اختصاص یابد . عنصری به عنوان هشتی برای پذیرایی موقت از مهمان تا پیش از آمادهشدن افراد خانه برای پذیرفتن وی ، جنبه توجه به کرامت مهمان و محرمیت و خلوت گزینی درون خانه را توامان مجسم مینماید . راهرو خانههای سنتی اغلب به صورت غیر مستقیم و دستکم با یک خم به حیاط ارتباط مییافت و این نیز توجه به محفوظ بودن ساکنان خانه از انظار بیگانه را میرساند . معابر باریک و غالبا بن بست ، نبود بالکن و راهپله ، نداشتن پنجره به معبر ، وجود تزیینات در دون بنا و ساخت بیرون بدون نما و تزیین و،دیوارهای بلند حیاط ، از دیگر مشخصات معماری خانهها با توجه به اصل محرمیت و خلوتگزینی است .
اندازه و گسترش اقتصاد سایه : یک تحقیق تجربی در مورد ایالتهای هند
نویسندگان : کازیک چادوری[1] ، فردریک شندر[2] و سومانا چاتوپادیا[3]
منبع : Journal of Development Economics , 2006
مترجم : دکتر حبیب اله فصیحی
چکیده
این مقاله با استفاده از دادههای پایه مربوط به ایالتهای هند ، اندازهی اقتصاد پنهان در ایالتهای این کشور را در دوره زمانی 75-1974 تا 96-1995 مورد پژوهش قرار داده است . تحلیلهای انجام شده نشان دادند که رشد اندازهی اقتصاد سایه در سالهای برنامه نسبت به دیگر سالها ، تقریبا 4 درصد کمتر بوده است . همچنین مشخص شد که این رشد به میزان محسوسی در ایالتهایی که دولت ائتلافی حاکم بوده ، کمتر بوده است . رشد فزایندهی روزنامهها و بالارفتن نرخ باسوادی نمودی از دولت شفاف هستند که برای مثال با مقدار کمتر فعالیتهای اقتصاد سایه مشخص میگردند .
1-مقدمه
در سالهای اخیر اقتصاددانان و جامعهشناسان در پی آن بودهاند که شکاف میان مشهود و واقعی را اندازه بگیرند . این امر منجر به مفهومسازی " اقتصاد پنهان " شد ، گرچه برخی اصطلاحات هممعنی با آن مثل : اقتصاد سیاه ، اقتصاد سایه ، اقتصاد زیرزمینی ، اقتصاد غیرمشهود ، اقتصاد غیررسمی ، اقتصاد ثبت نشده و بالاخره اقتصاد موازی معادل با اقتصاد پنهان به کار رفتند . به طور کلی اقتصاد پنهان فعالیتهایی را دربرمیگیرد که خارج از فعالیتهای رسمی قرار داشته و شامل فعالیتهای قانونی و غیرقانونی دور از دسترس دولت است . برآوردهای تجربی حکایت از آن دارند که فعالیتهای زیرزمینی از سالهای 1970 که در سراسر جهان حضور دولتها در صحنهی اقتصاد قویتر شده ، روبه افزایش بودهاند . با افزایش مالیاتها برای تامین مالی برنامههای دولت ، نیاز به فرار از مالیات و گریز از مقررات دست و پاگیر شایع گردید . رسانههای ارتباط جمعی نوشتاری نیز که آمادهی پذیرش ایدهی اقتصاد زیرزمینی شده بودند به طور قابل ملاحظهای در این سالها رشد یافتند . با قرارگرفتن اقتصاد سیاه در کانون توجهات رسانهها ، نوعی هوشیاری نسبت به جاذبهی این پدیده در سراسر جهان بوجود آمد .
با اهمیتیابی این پدیده ، سوالی که طبیعتا مطرح میشود مربوط به تعریف اقتصاد پنهان است . تانزی[4] خاطر نشان ساخته که اقتصاد پنهان به دلیل ظهور فعالیتهایی که سنجش و دریافت مالیات از آنها دشوار است همانند :کار زنان خانهدار و یا فعالیتهای غیرقانونی و مجرمانه، بوجود آمده است .اشنایدر[5]با تعریفی از اقتصاد زیرزمینی به عنوان" تمامی فعالیتهای اقتصادی که در ایجاد ارزش افزوده دخیل بوده و باید در محاسبهی درآمد ملی نیز دخالت داده شوند اما در حال حاضر توسط موسسات سنجش ملی ، ثبت نشدهاند " دیدگاه فوق را بسط داده است . باتاچاریا[6] اقتصاد پنهان را به عنوان بازتابی از درآمد ملی ثبت نشده ، تشریح نموده و اذعان میدارد که این بخش با محاسبهی تفاوت بین درآمد ملی بالقوه برای به گردش درآوردن پول و درآمد ملی ثبت شده به دست میآید . باگاچاوا و ناهو[7] اقتصاد پنهان را به عنوان ترکیبی از غیررسمی ( واحدهای تولیدی و توزیعی کوچک مقیاس )، موازی ( انجام غیرقانونی فعالیتهای مجاز ) و فعالیتهای بازار سیاه ( تولید و توزیع کالاهای بازاری و غیربازاری که توسط دولت منع شدهاند ) ، به حساب آوردهاند . آچاریا [8] در حوزهی کشور هند ، اقتصاد سیاه را به عنوان " جمع شدن درآمدی که مشمول مالیات است اما به ماموران مالیاتی گزارش نمیشود " و نیز " گسترهای که در آن برآوردهای درآمد ملی و ستادهها به دلیل گزارش کردن نادرست درآمدها ، ستادهها و معاملات به دلایل گریز از مالیات ، سرباززدن از دیگر کنترلهای اقتصادی و موارد مربوط دیگر ، انحراف دارد . تعریف دیگری اقتصاد پنهان را کلیهی فعالیتهای اقتصادی ثبت نشده که در محاسبات مرسوم (یا مشهود ) از تولید ناخالص ملی ، اعمال میشود ، در نظر گرفته است . اسمیت[9] آن را به عنوان تولید بازار محورکالاها و خدمات اعم از قانونی یا غیر قانونی که از شناسایی در برآوردهای تولید ناخالص داخلی پرهیز دارند , تعریف کرده است .
مباحث بالا این نکته را گوشزد مینماید که اقتصاد سایه یا پنهان با آن نسبت از درآمدهای حاصل از فعالیتهای قانونی و غیرقانونی سروکار دارد که به کمک رویههای پیچیده سنجش استاندارد که برای محاسبهی درآمد ملی بهکار میروند ، قابل محاسبه نیستند . در این مقاله تعریف اخیر از اقتصاد زیرزمینی مبنای کار قرار گرفته است .
در این مقاله کوشش براین بوده تا اندازهی اقتصاد پنهان (سایه ) را برای 14 ایالت بزرگ هند در سالهای 75-1974 تا 96-1995 با استفاده از مدل چند عاملی و چند شاخصی میمیک (MIMIC) برآورد گردد . به منظور برآورد اندازهی اقتصاد سایه ،علاوه بر این، تحقیقات تجربی نیز ارائه شدهاند تا نقش عوامل اقتصادی-اجتماعی ، سیاسی و نهادی در اندازهی اقتصاد پنهان روشن گردد . رویکرد مورد نظر همچنین اهمیت رویههای سیاسی در افزایش مسئولیت دولت برای مهار اقتصاد پنهان تشریح گردیدهاند . به ویژه برنقش انتخابات ، ماهیت دولتها ، سواد ، رسانههای ارتباط جمعی ، و تاثیرات آزادسازی اقتصادی تاکید شده است . به نظر کاوفمن [10] دانش و اطلاعات ، رهبران و کنش جمعی میتوانند به عنوان سلاح اولیه برای نشانه روی به فساد مورد استفاده قرار گیرد . استپنهارست[11] پیوند جزئی میان یک رسانه فعال و بهبود فساد به عنوان نمودی از فعالیتهای اقتصاد سایه ، قائل شده است . جانکو[12] خاطر نشان ساخته که مالکیت دولت بر رسانه عموما با آزادی کمتر اطلاع رسانی ، حقوق اقتصادی و سیاسی کمتر و مهمتر از همه ،کامیابیهای اجتماعی کمتر در عرصهی آموزش و سلامت همراه است . اهرند[13] شواهد تجربی قوی ارائه کرده که میرسانند تقویت آزادی اطلاعرسانی باید از اولویتهای مقابله با فساد باشد . دیک و زینگیلز[14] از نقش رسانهها بر نفوذ در سیاست مقابله با فساد بحث به میان آورده است .
هند ،چارچوب مطالعاتی جالبی در این زمینه است . این کشور از سال 1947 نوعی دموکراسی پیشه کرده است . انتخابات دورهای برای مجالس ملی و ایالتی از سال 1952 انجام شدهاند . آزادی نسبی و استقلال رسانهای با سریهای زمانی و تغییر بخشی چشمگیر وجود دارد . با استفاده از این دادهها ، قادر خواهیم بود ارتباط میان توسعه و رسانههای ارتباط جمعی و نیز رابطهی بین عوامل نهادی و کنشهای حکومتی را بیازماییم تا نیازهای شهروندان را برآورده سازیم.مقالهی اخیر در این ارتباط میتواند کاملا با ادبیات روبه رشدی که دادههای مربوط به هند را برای آزمودن نقش عوامل سیاسی و نهادی در تشریح مسئولیت دولت ، مورد استفاده قرار میدهد ، هماهنگ باشد . باسلی و بارگس [15]خا طر نشان ساختهاند که ایدئولوژی حزبی بخش عمومی را متاثر میسازد .آنها نشان دادند که دولتهای ایالتی در ایالاتی که شمارگان روزنامهها بالاتر و مسئولیت انتخاباتی زیادتر است در قبال تولید مواد غذایی و خسارت دیدن محصولات، بیشتر احساس مسئولیت میکنند . بانرجی و لیر[16] ثابت کردهاند که تفاوت در نهادهای تاریخی منجر به گزینههای سیاسی متفاوتی میگردد و کامیابیهای اقتصادی را متاثر مینماید . لیر ابراز میدارد که در زمان حاضر نواحی تحت هدایت قواعد انگلیسی از نظر کالاهای عمومی در سطح پایینتری به سر میبرند . هوف[17] برآوردی از توسعههای مرتبط با نهادها و تاثیر آنها بر روی رشد اقتصادی به دست آورده است . به هر حال هیچکدام از گفتههای پیشین چیزی از اندازهی اققتصاد غیررسمی در هند بیان نکردهاند و این مقاله کوششی در این جهت به شمار میرود .
گزارش کمیتهی وانچو[18] ( دولت هند ، وزارت مالیه ، 1971 ص 6) اولین سندی است که که به اقتصاد سایه در هند پرداخته است . گزارش فوق به این پدیده بسان " غده سرطانی در اقتصاد کشور که اگر اکنون تحت کنترل قرار نگیرد به ویرانی اقتصاد خواهد انجامید " نگریسته است . در گزارش کمیتهی ونکاتاپیاه [19] (دولت هند ،1974) که بر محور خود دورسازی از عدم پرداخت مالیات تهیه شده آمده است که " راحت میتوان اعتراف کرد که ما آمادگی آن را نداریم که و بنابراین به شکل دردآوری از دامنه ، انحراف و از هم پاشیدگی تولید در شگفتیم " . در کنار مالیاتها ، گسترهی قواعد نمایانشده در اقتصاد به شکل پروانههای صنعتی ، پروانه واردات ، کنترل قیمتها و مسیرهای توزیع کالا و خدمات ، کنترل اعتبارات و دیگر کنترلها میتوانند میتوانند مشوق گسترش اقتصاد پنهان باشند . در گزارش کمیتهی داگلی [20]این موارد به وضوح آمدهاند .
قسمت باقیماندهی مقاله به شکل زیر سازمان یافته است . اولین بخش آن دیدگاهی اجمالی از ادبیات مربوط به برآورد اندازهی اقتصاد پنهان را ارائه داده است . در بخش سوم روش پژوهش آمده است . بخش چهارم به سه زیربخش تقسیم شده : زیربخش اول متغیرهای دادههای پایه را که در تحلیل بهکار رفتهاند، فهرست نموده ، زیربخش دوم ماهیت اقتصاد پنهان را مستند سازی نموده و با توجه به روش تحقیق ، برآوردهایی حاصل میکند و بالاخره زیربخش انتهایی با نقش عوامل نهادی و سیاسی در تشریح اندازهی اقتصاد پنهان ، سروکار دارد . بخش پنجم مقاله نیز به نتیجهگیری میپردازد .
2-روشهای اندازهگیری اقتصاد پنهان
این مطالعه متفاوت از مطالعاتی است که توسط گوپتا و مهتا [21] ،چوپرا [22] ، آچاریا [23]، باتاچاریا [24] و باتاچاریا و قوس [25] اخیرا در حوزهی اقتصاد زیرزمینی در کشور هند و به روش زیر صورت گرفته است :
1- آچاریا ، باتاچاریا و بتاچاریا و قوس از روش برآورد تقاضای پول نقد مرسوم استفاده کردهاند ، ضمن انتقاد بر روش آنان که همه تنها بر یک حقیقت از اقتصاد پنهان توجه داشتهاند ، در این مطالعه از مدل چند عاملی و چند شاخصی میمیک استفاده شده است .گوپتا و مهتا از رویکرد ورودی ( دادههای) فیزیکی استفاده کرده و روش چوپرا نیز چیزی مشابه روش پیشنهادی کالدور[26] بوده است .( کالدور سعی داشت که اندازهی اقتصاد پنهان در هند را با برآورد درآمدی که از پرداخت مالیات رویگردان است ، محاسبه نماید )
2- منحصر به فرد بودن مطالعهی اخیر بر این حقیقت استوار است که پاسخ به این سوال حیاتی را پیگیری میکند که : آیا افزایش حضور نهادهای تمدنی چون رسانهها تاثیرات دوگانهای بر اندازهی اقتصاد پنهان در یک کشور دموکراسی چون هند دارد ؟
دراین مقاله کوشش بر این بوده تا اندازهی اقتصاد پنهان با استفاده از مدل چند عاملی و چند شاخصی میمیک برآورد گردد . فری و ویک-هانیمان [27]اولین کسانی بودند که این شیوه را برای برآورد اقتصاد پنهان در 17 کشور عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه در سالهای 78-1960 به کار گرفتند . آنها این شیوه را از نظریه آماری متغیرهای غیرمشهود که مورد مشابهی از آن توسط زلن[28]ر ، گلدبرگر[29] ، و جورسکوگ و گلدبرگر[30] مورد استفاده قرار گرفته، اقتباس نمودند . در این شیوه علل چندگانه و شاخصهای چندگانه از پدیده مورد توجه قرار گرفتهاند تا با یک رویکرد تحلیل عاملی، اندازه اقتصاد پنهان به عنوان یک متغیر غیر مشهود سنجیده شود . ضریب ناشناخته به طور جداگانه از طریق یک دستگاه معادلهی ساختاری با متغیرهای نمایانگری که به کمک آنها تاثیر متغیرهای نامشهود به طور غیرمستقیم به دست میآید ، برآورد میگردد . فری و ویک-هانمان در سال های 1970 کشورهای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه را بر اساس اندازهی اقتصاد زیرزمینی، رتبهبندی نمودند . در اواخر این دهه کشورهای اسکاندیناوی و بنلوکس سطح گستردهای از اقتصاد زیرزمینی را دارا بودند . پس از آنها ، ایالات متحده میزان متوسطی را نشان میداد و و سپس سوئیس و ژاپن کمترین حجم از اقتصاد زیرزمینی را نشان میدادند . همچنین از نظر نرخ رشد، اینگونه به نظر میرسد که دانمارک ، بلژیک و ایتالیا رشدی بالاتر از حد متوسط داشتهاند در حالی که کانادا ، انگلستان و امریکا رشدی کمتر از متوسط را به خود اختصاص دادهاند . مطالعهی دیگری که توسط آینگر و همکاران [31] انجام شده از شکل دیگری از مدل میمیک با عنوان دایمیمیک[32](رویکرد دینامیک چندعاملی چند شاخصی) برای ارزیابی اندازهی اقتصاد پنهان در ایالات متحده در دورهی 82-1939 استفاده شده است . نتایج مطالعهی اخیر نقطه اوج اندازهی اقتصاد پنهان ایالات متحده را در سالهای 44-1943 و نقطه حضیض آن را در حدود سالهای 68-1967 تشخیص داده است .
در سالهای اخیر مطالعاتی چند به خصوص در کشورهای نیوزیلند و کانادا از رویکرد متغیرهای مخفی یا غیرمشهود استفاده کردهاند. گیلز[33] ، گیلز و کاراگاتا [34] و گیلز و تدز[35] از دادههای سریهای زمانی اقتصاد کشورهای نیوزیلند و کانادا استفاده کرده و با بهکار بردن مدل میمیک اقتصاد پنهان را برآورد نمودهاند. تا آنجا که معلوم شده ، این پژوهش اولین نمونهای است که اندازهی اقتصاد پنهان کشور هند را به کمک مدل میمیک برآورد مینماید .
3-روش برآورد
دراین قسمت به طور خلاصه رویکرد مدل میمیک تشریح میگردد . در واقع مدل میمیک نوع تغییر یافته مدل لیزرل[36](روابط خطی و ساختاری مستقل ) مربوط به جورسکوگ و سوربم[37] است که قادر است یک شاخص سریهای زمانی را(یعنی یک شاخص توصیفی را) برای متغیرهای مخفی حاصل نماید . لازم است از طریق انطباق مقادیر توصیفی با برخی مقادیر کمی که در گذشته به شیوههای دیگر برآورد مثل رویکرد تقاضای اسکناس یا برق، فراهم گردیدهاند ، شاخص توصیفی به صورت سریهای عددی(کمی) مقادیر مربوط به اندازه اقتصاد پنهان درآید . معادلهی مدل میمیک را میتوان این گونه بیان نمود :
معادله (1)
معادله (2)
y : بردار پایه شاخص هایp مربوط به متغیر پنهان
و : بردار علل q مربوط به
به عبارت دیگر : Eq در معادله (1)مدل اندازهگیری برای و Eq در معادله (2) معادلهی ساختاری متغیر پنهان ، خطای اندازهگیری (px1) و خطای ساختاری غیربرداری
فرض بر این است که و کلیهی عناصر دو به دو با هم همبستگی نداشته و واریانس برابر و کواریانس برابر میباشد .
با جایگزینی معادله (2) در معادله (1) مدل میمیک میتواند به صورت مدل رگرسیون چند متغیره معادله p درآید :
معادله (3) y =
+ Z= ,
Cov(z) =
به نظر میرسد مدل معادله p ( معادله 3) دارای ماتریس رگرسیون رتبهبندی معادل یک و ماتریس کواریانس خطایی باشد که به همین ترتیب وارد میگردد . شرط اول در مدلهای معادلات همزمان به صورت خاصی است . در این معادلات جابهجایی تعدادی از متغیرهای برونزاد(غیرذاتی) از معادله ساختاری ممکن است منجر به شکل کاهشی ماتریس ضریب شده و آن را به صورت کوتاه شدهیمرتب درآورد. خاصیت مفرد ماتریس کواریانس خطا توسعه مییابد زیرا برای برآورد مدل اندازهگیری لازم است که ابتدا آن را نرمال سازیم . این امر میرساند که برآورد معادلات (1) و (2) تنها وقتی حاصل میگردد که یک عنصر از با یک مقدار از پیش تعیین شده ، معین گردد . در اینجا با بهکارگیری رویه برآورد حداکثر احتمال[38] مدل فوق تخمین زده شده است .
در مطالعهیاخیر ، ترکیبات زیر از علل و شاخصها مورد استفاده قرار گرفتهاند تا برآوردهای متفاوتی از اقتصاد پنهان را نتیجه دهند .
برای شاخصها از این موارد استفاده شده است : رشد تولید خالص و واقعی داخلی ایالتهای هند ؛ تعداد شاغلین ( مجموع کارگران مولد و غیر مولد ) ، جهت صنایع کارخانهای به ثبت رسیده که با تعداد کل کارگران در هر ایالات انطباق داده شده است .
برای متغیرهای علی این موارد بهکار رفتهاند : صورت حساب سرمایهای هزینههای توسعهای ؛ صورت حساب سرمایهای هزینههای غیرتوسعهای ؛ درآمد مالیاتی هر ایالت ؛ درآمدهای غیمالیاتی هر ایالت ؛ صورت حساب جاری هزینههای توسعهای ایالتها ؛ صورت حساب جاری هزینههای غیر توسعهای ایالتها؛
کلیهی متغیرهای مالیاتی و هزینهای به عنوان سهم هر ایالت از تولید خالص داخلی بیان شدهاند . و مجموع درآمد هر دولت ایالتی شامل دو جزء میباشد : مجموع درآمد مالیاتی و مجموع درآمد غیر مالیاتی . مجموع درآمد مالیاتی دولت ایالتی به دو بخش قابل تفکیک است : سهم آن از درآمدهای مالیاتی دولت مرکزی و درآمدی که از مالیاتهای وصولی در خود ایالت به دست میآید . مالیاتهای ایالتی ماهیتا غیر مستقیم هستند . (مالیاتهای غیر مستقیم بهطور متوسط 87 تا 88 درصد جمع درآمد مالیاتی را شامل میگردند . ) درآمدهای غیرمالیاتی دولتهای ایالتی از دو منبع بهدست میآید : کمکهای دولت مرکزی و درآمد غیرمالیاتی خود ایالت . بهرهی دریافتی از وامهای پرداخت شده توسط دولت مرکزی ، سود سهام ، سودی که توسط بخش عمومی تعهد شده و به دولت ایالتی اختصاص داده میشود و درآمدهای حاصل از لاتاری ( بختآزمایی ) ، عمدهترین درآمدهای غیرمالیاتی را شامل میشوند . در این مقاله ، ترکیبی از درآمدهای مالیاتی و غیرمالیاتی ایالتها به عنوان کل درآمد ، در نظر گرفته شدهاند .
کل هزینههای صورت گرفته توسط دولت ایالتی به شکل حسابهای جاری و حسابهای سرمایهای است . حساب هزینههای جاری سه گونهاند : مصارف توسعهای ، مصارف غیرتوسعهای و کمکهای اعطایی به ادارات محلی ، مصارف حسابهای جاری توسعهای اصولا نیاز به نگهداری داراییهای موجود در خدمات اقتصادی و خدمات اجتماعی را اجابت مینمایند . خدمات اقتصادی شامل : هزینههای صرف شده در کشاورزی ، صنعت ، نیرو و آبیاری ، حمل و نقل و ارتباطات و خدمات اجتماعی شامل : آموزش و پرورش ، بهداشت و رفاه خانواده و پرداختهای برنامهریزی شده برای امنیت اجتماعی میباشد . حسابهای جاری غیر توسعهای مشتمل بر : بهرههای پرداختی برای وامهای گذشته ، هزینههای خدمات مالی و اداری ، حقوق مستمریبگیران و بازنشستگان ، پرداختهای برنامهریزی نشده امنیت اجتماعی و یارانههای رفاهی و غذایی میباشد .
هزینههای مربوط به حسابهای سرمایهای از دو قسمت تشکیل شدهاند : توسعهای و غیرتوسعهای . هزینههای توسعهای در این بخش در ایجاد داراییهای فیزیکی صرف میشوند و قسمت غیرتوسعهای آن برای بازپرداخت وامها هزینه میگردد .
چنانکه پیش از این آمد ، مدل میمیک تنها میتواند یک شاخص سری زمانی را برای متغیرهای پنهان اقتصاد زیرزمینی دراختیار گذارد و به هر حال این مدل تنها یک شاخص را برای سریهای زمانی ارائه میدهد . به این جهت ناگزیریم که این شاخص توصیفی را از طریق انطباق مقادیر توصیفی با مقادیر عددی و کمی که که در گذشته به شیوههای دیگر فراهم شدهاند ، به صورت سریهای عددی درآوریم .از جمله شیوههایی که در گذشته برای برآورد حجم اقتصاد پنهان بهکار رفته منی-توان به رویکرد تقاضای برق یا اسکناس اشاره کرد . در این مطالعه برآورد انجام شده توسط باتاچاریا در سال 1999 را که اندازهی اقتصاد پنهان سال 90-1989 را حدود 5/22 درصد برآورد کرده برای این انطباق به کار رفته است .
با توجه به برآورد فوق ، در گام بعدی کوشش خواهیم کرد تا روشن سازیم که آیا نهدهای تمدنی چون رسانهها ، نهادهای سیاسی یا مشخصههای دولتهای ایالتی ، تاثیری بر رشد برآوردشدهی اقتصاد پنهان دارند یا خیر ؟ معادلهی رگرسیون مدل به این صورت است : ( معادله 5)
++ log ( -1) + + + +
: تاثیر ثابت اسمی
: کنترل زمانی- ساختگی ضربه کل
-1 : اندازهی درنگدار اقتصاد پنهان
: روند مشخص ایالت در برآورد مورد نظر
: متغیری که مشخصات دولت در دورههای ائتلاف را نشان داده و سهم سال t را در حالتی که دولت ائتلافی در قدرت بوده و بیش از یک حزب محوری وجود دارد ، اندازهگیری مینماید.متغیر اخیر دولت ائتلافی نامیده شده است .
: متغیری که یک سال ساختگی انتخاباتی را نشان داده و مقدار 1 را به خود اختصاص میدهد در صورتی که برنامه انتخابات در نیمه دوم سال مالی t یا در نیمه اول سال مالی بعد در ایالت i انجام شده باشد .
: گسترهی رابطهی سیاسی بین دولت مرکزی و دولت ایالتی. پرواضح است که این یک متغیر ساختگی است. در صورتی که دولت ایالتی در ایالت s برای بیش از 6 ماه از سال مالی t از نظر سیاسی به دولت مرکزی مربوط باشد ، مقدار صفر را به خود اختصاص میدهد.
: بیان اختلاف میان دولت ایالتی با گرایش چپ ( دولتی که توسط یک حزب کمونیست رهبری میشود .) و همهی انواع دیگر دولتها . متغیر اخیر، سهم سال مالی t را در طول دورهای که دولت ایالتی ایالت i دولتی چپگراست اندازهگیری مینماید .
Rur : سهم جمعیت روستایی در مجموع تولید خالص داخلی ایالت
Primary : ترکیب بخشهای اول اقتصادی ( کشاورزی و خدمات مربوط) در مجموع تولید خالص داخلی ایالت
: رشد سرانهی شمارگان کل روزنامهها
Lit : رشد نرخ باسوادی
در معادله (5) در جایی که درجهی تصحیح خودکار روند مشخص ناحیهای منظور شده،
جملهی خطای به عنوان فرآیند AR(1) مدلسازی گردیده است . برآورد معادله (5) از طریق ایجاد کوچکترین مربعات همچنین ایجاد ساختار خطای عدم تجانس را با هر ایالتی که واریانس خاص خود را دارد ، امکانپذیر میسازد .
4-نتایج عملی
4-1 دادهها
مجموعه دادههای این مطالعه شامل مشاهدات سالیانه سالهای 75-1974 تا 96-1995 در قلمرو 14 ایالت کشور هند میباشند . ایالتهای فوق عبارتاند از : آندراپرادش ، بیهار ، گجرات ، هاریانا ، کارانتاکا ، مادیاپرادش ،ماهاراشتارا ، اوریسا ، پنجاب ، راجستان ، تامیل نادو ، آتارپرداش و بنگال غربی . متغیرهایی در نظر گرفته شده به دو بخش قابل تقسیم هستند :1- دادههای مربوط به نمایانگرها ( رشد تولید واقعی و خالص داخلی ایالت ها و جمع کل کارخانهها در ایالات ) و 2- دادههای مربوط به علل . تولید خالص و واقعی ایالات از موضوعات مختلف آمار حسابهای ملی ( وزارت برنامه ریزی هند ، توسعهی آمارها ) که توسط سازمان آمار مرکزی دولت هند منتشر شده ، استخراج گردیدهاند . دادههای اشتغال مربوط به صنایع کارخانهای به ثبت رسیده از موضوعات گوناگونی برآوردهای سالانه صنایع هند ( وزارت آمار و اجرای برنامه ) بهدست آمده است . دادههای مربوط به علل همانند متغیرهای مالیات و هزینه دولتهای ایالتی از مجلدات مختلف بولتن بانک ذخیرهی هند که توسط بانک مرکزی این کشور انتشار مییابد گردآوری شدهاند .
مشخصات جمعیتی ایالات همانند نقش بخشهای اول شغلی با استفاده از آمار حسابهای ملی تهیه شده است . نرخ باسوادی از آمارهای سرشماری و برآورهای نمونهای ملی فراهم آمده است . ( هر دوی این منابع توسط دولت هند منتشر میشوند )نرخ باسوادی برای برخی سالها که از هیچکدام از دو منبع یاد شده قابل استخراج نبوده ، با میانیابی دادهها با استفاده از یک فرمول رشد ساده، حاصل شدهاند. ارقام سرانهی شمارگان روزنامهها از نشریه اطلاعرسانی درهند که توسط وزارت اطلاعات و سخنپراکنی منتشر میشود استخراج شده است . در این زمینه شمارگان روزنامههای تمامی گویشهای محلی، تمامی روزنامههای انگلیسی زبان ، تمامی روزنامههایی که به زبان دوم هم منتشر میشوند و خلاصه شمارگان کلیهی روزنامههای دیگر محاسبه گردیدهاند . همگی این-ها در نشریه اطلاعرسانی در هند آمدهاند . دادههای با موضوع سیاسی از منابع مختلفی فراهم شدهاند . اولا زمان کلیهی انتخابات مجالس قانونی ایالات از کتاب "رای دادن در هند " و وب سایت کمسیون انتخابات هند[39] به دست آمده است .
ماهیت دولت ایالتی ( ائتلاف، وابستگی سیاسی و ایدئولوژی) برای هر ترکیب سالی- ایالتی ، مشخص شده که اطلاعات مربوط از کتاب دایرهالمعارف هند و ایالات آن ، جمعآوری شدهاند .
4-2-نتایج
این بخش به دو زیر قسمت تقسیم شده است : بخش 4-2-1 نتایج مدل میمیک را گزارش کرده و بخش 4-2-2 نتایج حاصل از معادلهی (5) را بیان مینماید .
جدول (1) نتایج حاصل از مدل میمیک
ایالات | |||||
نمایانگرها | متغیرها | آندراپرادش | کرالا | ماهاراشترا | بنگال غربی |
رشد سالانه تولید خالص واقعی در ایالات | 04/0 (25/0) | 47/0- a(10/2-) | 13/0- (51/0-) | 20/0- (62/0-) | |
تعداد کل شاغلین در صنایع کارخانهای به ثبت رسیده (انطباق داده شده با تعداد کل کارخانه در هر ایالت ) | 1 | 1 | 1 | 1 | |
علل | هزینههای غیرتوسعهای حساب سرمایه در درصد تولید خالص داخلی | 44/0 c(82/3) | 03/0 (32/0) | 03/0 (23/0) | 10/0 (68/0) |
هزینههای توسعهای حساب سرمایه در درصد تولید خالص داخلی ایالتها | 25/0- a(072-) | 05/0- (46/0-) | 02/0 (06/0) | 18/0- (62/0-) | |
درآمد مالیاتی خود ایالت در درصدتولید خالص داخلی ایالتها | 13/0- (60/0-) | 88/0- c(52/3-) | 60/0- a(80/1-) | A2/0- (12/1-) | |
درآمدهای غیرمالیاتی خود ایالت در درصد تولید خالص داخلی ایالتها | 15/0- (24/1-) | 35/0 c(44/3) | 22/0 (75/0) | 10/0 (34/0) | |
هزینههای توسعهای حساب جاری در درصد تولید خالص داخلی ایالت ها | 20/0- (79/0-) | 20/0- (21/1-) | 16/0- (35/0-) | 78/0 b(68/2) | |
هزینههای حساب جاری غیر توسعهای در درصد تولید خالص داخلی ایالتها | 43/0- c(56/3-) | 31/0 (19/1) | 17/0- (86/0-) | 69/0- a(79/1-) |
توضیحات جدول : آمارهای t در داخل پرانتز آمدهاند . a در سطح 10 درصد معنیدار است . b در سطح 5 درصد معنیدار است . c در سطح 1 درصد معنیدار است .
جدول (2) آمارهای تشخیصی مدل تخمینی میمیک
ایالت | باقیماندهی جذر میانگین مربعات | شاخص خوبی برازش[40] انطباق یافته | شاخص خوبی برازش خست[41] |
آندراپرادش | 046/0 | 66/0 | 013/0 |
بیهار | 11/0 | 53/0 | 13/0 |
گجرات | 051/0 | 87/0 | 14/0 |
هاریانا | 087/0 | 37/0 | 13/0 |
کارناتاکا | 050/0 | 80/0 | 14/0 |
کارالا | 074/0 | 23/0 | 12/0 |
مادایاپرادش | 150/0 | 26/0 | 12/0 |
ماهاراشاترا | 1/0 | 61/0 | 13/0 |
اوریسا | 046/0 | 63/0 | 13/0 |
پنجاب | 02/0 | 91/0 | 14/0 |
راجستان | 04/0 | 92/0 | 14/0 |
تامینادو | 07/0 | 27/0 | 12/0 |
آتارپرادش | 092/0 | 26/0 | 12/0 |
بنگالغربی | 066/0 | 37/0 | 12/0 |
4-2-1-برآورد مدل میمیک از اقتصاد پنهان در ایالتهای هند
در این قسمت تخمینهای اقتصاد پنهان در ایالتهای هند آورده میشوند. به این منظور مدل میمیک برای هر یک از ایالتها محاسبه شده است . جدول (1) نتایج مربوط به چهار ایالت را نشان میدهد . نتایج بهدست آمده موارد زیر را آشکار میسازد : گرچه متغیرهای علی بهطور معمول با علامتهای مورد انتظار وارد گردیدهاند ، اما به هرحال تعدادی از آنها به اندازه قابل قبول معنیدار نیستند . جدول (2) آمارهای تشخیصی مدل تخمینی را گزارش مینماید مقادیر کمتر باقیماندهی جذر میانگین مربعات ، مقدیر زیادتر شاخص خوبی برازش انطباق یافته و نیز مقادیر بالاتر شاخص خوبی برازش خست بیانگر برازش خوب مدل هستند . در کلیهی مدلها ، آمارهای تشخیصی نتایج رضایتبخشی را در مورد برازش مدل میرسانند . در جدول (3) اندازه اقتصاد زیرزمینی چهار ایالت نمونه در هند برای سالهای 75-1974 ، 81-1980 ، 82-1981 ، 87-1986 ، 92-1991 و 96-1995 آورده شدهاند . جدول (3) نتایج جالبی را نشان میدهد : در تمامی دورهها ، ایالت هاریانا پایینترین میزان اقتصاد زیرزمینی را به خود اختصاص داده و پس از آن ایالت جنوبی تامینادو قرار گرفته است . این در حالی است که آناداراپرادش ، کارناتاکا و تامیلنادو ، کمترین میزان اقتصاد زیرزمینی را در مقایسه با دیگر ایالتها داشتهاند . در 3 ایالت از 5 ایالت موسوم به بیمارو[42] ، اندازهی اقتصاد زیرزمینی بالاتر از میانگین مربوط به کل 14 ایالت است .در ایالتهایی مثل :اوریسا ، هاریانا ، پنجاب ، راجستان ، آتارپردادش و بنگال غربی ، در عصر پیشاز آزادسازی ( یعنی سال 93-1992 تا 96-1995 )، اندازه اقتصاد پنهان نسبت به کل دوره زمانی مورد مطالعه ، قابل ملاحظه بود
در شکل (1) اندازهی اقتصاد پنهان برای 14 ایالت فوق ترسیم گردیده است . در این شکل ستونی که با کل-14 نشان داده شده میانگین سادهای از وضعیت 14 ایالت را نشان میدهد . در سالهای مورد مطالعه، اندازه کلی اقتصاد پنهان برای کل هند حدود 35/20 درصد تولید ناخالص داخلی بوده است . اندازهی اقتصاد پنهان از 39/15 درصد در سال 75-1974 به 21/23 درصد در سال 96-1995 افزایش یافته است . ایالتهای بیهار ، گجرات ، مادیاپرادش ، ماهاراشترا، پنجاب و راجستان در مقایسه با کل هند ، اندازهی بالتری از اقتصاد پنهان را داشتهاند .
مقایسهی اندازهی برآورد شدهی اقتصاد پنهان در کل هند با برخی دیگر از کشورهای آسیایی ( که در ضمیمه الف آمده) گواه آن است که تایلند با 3/48 درصد تولید ناخالص داخلی رسمی ، در سال 95-1994 بالاترین میزان اقتصاد سایه را داشته و پس از آن فیلیپین با رقم 4/38 درصد و سری
لانکا با رقم 3/35 درصد قرار داشتهاند . تایوان با رقم 4/17 درصد ، هند با رقم 3/20 درصد و کرهجنوبی با 4/22 درصد ، اندازهی متوسطی را نشان میدهند و بالاخره در پایینترین سطح ، چین با رقم 2/10 درصد ، ژاپن با رقم 6/10درصد و سنگاپور با رقم 2/11 درصد از تولید ناخالص داخلی رسمی ، قرار دارند .
جدول (3) اندازه اقتصاد پنهان در هند به عنوان درصدی از تولید خالص داخلی ایالتی
دورههای زمانی | 75-1974 تا 81-1980 | 82-1981 تا 87-1986 | 88-1987 تا 92-1991 | 93-1992 تا 96-1995 | 75-1974 تا 96-1995 | |||||
ایالت | میانگین | انحراف معیار | میانگین | انحراف معیار | میانگین | انحراف معیار | میانگین | انحراف معیار | میانگین | انحراف معیار |
آنداپرادش | 437/14 | 357/2 | 235/20 | 198/3 | 177/22 | 711/0 | 724/18 | 399/2 | 557/18 | 811/3 |
بیهار | 642/22 | 847/2 | 623/26 | 586/4 | 954/25 | 520/2 | 422/27 | 731/1 | 350/25 | 573/3 |
گجرات | 278/16 | 574/2 | 957/20 | 589/2 | 160/25 | 481/4 | 011/21 | 493/1 | 433/20 | 341/4 |
هاریانا | 308/9 | 664/2 | 937/15 | 397/2 | 114/21 | 014/1 | 400/28 | 836/4 | 148/17 | 503/7 |
کارناتاکا | 419/16 | 537/3 | 150/22 | 363/3 | 965/22 | 806/1 | 739/19 | 063/1 | 073/20 | 840/3 |
کرالا | 638/15 | 958/1 | 917/19 | 563/2 | 788/21 | 812/0 | 531/22 | 236/1 | 456/19 | 319/3 |
مادایاپرادش | 071/22 | 700/6 | 687/25 | 744/1 | 708/24 | 997/2 | 038/23 | 630/2 | 832/23 | 309/4 |
مهاراشترا | 047/17 | 168/1 | 284/22 | 566/1 | 181/23 | 838/0 | 392/23 | 881/1 | 023/21 | 084/3 |
اوریسا | 971/9 | 825/2 | 107/15 | 865/4 | 019/24 | 474/2 | 715/29 | 490/1 | 154/18 | 247/8 |
پنجاب | 286/15 | 806/1 | 419/20 | 760/1 | 808/24 | 694/1 | 589/27 | 714/0 | 088/21 | 001/5 |
راجستان | 003/17 | 823/3 | 862/19 | 425/3 | 586/24 | 800/2 | 584/31 | 052/6 | 157/22 | 510/6 |
تامینادوا | 839/15 | 526/1 | 430/21 | 086/1 | 119/23 | 489/2 | 268/22 | 604/1 | 187/20 | 478/3 |
آتارپرادش | 285/11 | 047/1 | 395/14 | 884/1 | 625/21 | 941/1 | 016/27 | 531/1 | 343/17 | 254/6 |
بنگالغربی | 907/16 | 428/2 | 012/16 | 951/3 | 103/22 | 517/2 | 812/29 | 232/3 | 190/20 | 931/5 |
میانگین 14 ایالت | 724/15 | 628/4 | 041/20 | 552/4 | 379/23 | 545/2 | 161/25 | 642/4 | 357/20 | 555/5 |
کل هند | 060/17 | 128/1 | 377/20 | 929/0 | 475/22 | 428/0 | 399/23 | 310/0 | 348/20 | 659/2 |
به منظور درک بهتر موضوع ، نرخ رشد اقتصاد زیرزمینی برای دوره پیش از آزادسازی ( سالهای 76-1975 تا 92-1991)و پس از آزادسازی ( 93-1992 تا 96-1995) ،برای ایالتهای هند محاسبه و نتایج در جدول (4) آورده شده است .در دوره پس از آزادسازی ،رشد اندازهی اقتصاد زیرزمینی در اغلب ایالتها به جز هاریانا، راجستان و بنگالغربی ، پایینتر بوده است . در این میان آندراپرادش پایینترین رشد را داشتهاست . در دوره پیش از آزادسازی ، کرالا پایینترین نرخ رشد میانگین و اوریسا بالترین آن را به خود اختصاص دادهاند .
شکل (4 ) میانگین اندازه اقتصاد غیررسمی 14 ایالت هند در سالهای 75-1974 تا 96-1975
4-2-2- تبیین اندازهی اقتصاد پنهان ایالتهای هند
به منظور تشریح اندازه اقتضاد پنهان ،رگرسیون به صورت معادله (5) محاسبه شده و نتایج مربوط در جدول (59 آورده شده است . ستون اول جدول فوق نتایج رگرسیون را باتوجه به متغیرهای سیاسی یعنی : نشان میدهد
[1] Kausik Chaudhuri
[2] Friedrich Schneider
[3] Sumana Chattopadhyay
[4] -Tanzi(1999)
[5] Schneider(1986)
[6] Bhattacharyya(1999)
[7] Bagachwa& Naho(1995)
[8] Acharya(1995)
[9] Smith(1985)
[10] Kaufman(1999)
[11] Stapenhurst(2000)
[12] Djankov et al (2002)
[13] Ahrend(2002)
[14] Dyck& Zingales(2002)
[15] Besley & Burgess (2000)
[16] Banerjee & lyer(2004)
[17] Hoff(2003)
[18] The Wanchoo Committee Rreport
[19] The Venkatappiah Committee Report
[20] The Dagli Committee (1979)
[21] Gupta & Mehta (1981)
[22] Chopra(1982)
[23] Acharya(1985)
[24] Bhattacharyya(1999)
[25] Bhattacharyya & Ghose (1998)
[26] Kaldor(1950)
[27] Frey & Week-Hannemann(1984)
[28] Zellner(1970)
[29] Berger(1972)
[30] Joreskog & Goldberger(1975)
[31] Aigner et al(1988)
[32] DYMIMIC
[33] Giles(1999)
[34] Giles & Caragata(2001)
[35] Giles & teds (2002)
[36] LISREL
[37] Jorskog &Sorbom(1993)
[38] Maximum Likelihood Estimination
[39] http:/www.eci.gov.in
[40] Goodness of fit
خوبی برازش : یعنی میزانی که یک معادلهی تخمینی از لحاظ اقتصاد سنجی دادهها را برازش میکند ( مترجم به نقل از فرهنگ علوم اقتصادی )
[41] Parsimony
خست : اصطلاحی که آدام اسمیت به عنوان پایهی تراکم سرمایه و ثروت بهکار برده است .( مترجم به نقل از فرهنگ علوم اقتصادی )
[42] BIMARU ایالتهای مادیاپرادش ، اوریسا ، و آتارپرادش
عنوان :
اهمیت و چگونگی ارتقاء بهره وری نیروی انسانی در آموزش و پرورش دکتر حبیباله فصیحی چکیده در دستگاه آموزش و پرورش که هدف آن تربیت و تعلیم نسل آینده است و به جهتی در فراهم سازی نیروی کار آموزش دیده نیز عمل مینماید ، عناصر و عوامل چندی تاثیرگذار و نقشآفرین هستند که از میان آنها نقش معلم از همه مبرّزتر و مهمتر است . سکان هدایت نسل فردا در حقیقت در دستان معلمینی قرار دارد که در مدارس کشور مشغول به کار هستند . بهرهوری و کارآمدی این نیروها مرهون عوامل مختلفی است که از آن میان بهنگام بودن آموزش معلمان و بهرهمندی از آخرین مهارتها و فنون تدریس و نیز انگیزش آنان را میتوان نام برد . نه تنها ضرورت دارد که معلمی گزینش و به خدمت گرفته شود که در بدو استخدام و شروع کار از معلومات قابل قبول برخوردار باشد بلکه معلمان بهرهور در حین خدمت نیز پیوسته معلومات خود را تجدید و روزآمد میسازد . دورههای ضمن خدمت تاکنون در برآورده ساختن این نیاز چنانکه باید موفق عمل نکردهاند . برطرف ساختن ضعفهای موجود در این زمینه و انطباق تحصیلات رسمی دانشگاهی معلمان با شاخهها و رشتههای مورد نیاز از پیشنهادات مطرح شده میباشد .انگیزش معلمان نیز با اهرمهای مادّی و معنوی متفاوتی باید صورت گرفته و تشویقها درخور تلاش انجام شده باشد. کلمات کلیدی : مقدمه تلاش اقتصادی انسانها همواره در این جهت بوده که با استفادهی حداقل از منابع در دسترس خود ، حداکثر نتیجه را بهعمل آورد . اختراعات و ابداعات بشر از ابتداییترین ابزار کار در اعصار بدوی گرفته تا پیچیدهترین تجهیزات امروزی متاثر از همین تمایل بوده است . اگر منبع را به مفهوم هرآنچه بهگونهای در رفع یکی از نیازهای بشری موثر میافتد در نظر بگیریم بسهولت متوجه درک این معنا خواهیم شد که منابع در عین گستردگی و تنوع ، از ویزگی محدودیت و کمیابی برخوردارند. در مقابل نیازهای بشر نامحدودند وهرآینه نیز بر وسعت آنها افزوده میشود . از این رو بسیار مهم است که بشر بتواند منابع کمتری را مورد استفاده قرار دهد و نیازهای زیادتری از خود را برطرف نماید یا نیازهای ثابتی را با منابع کمتر پاسخگو باشد . اهمیت این معنا کوششهای اندیشمندانه و خلاقانهی آدمی را از گذشتههای دور به سمت بهرهبرداری بهینه از منابع سوق داده و بسیاری از تحقیقات علوم نیز درچنین مسیری قرار دارند . در هر سازمان نیروی انسانی یکی از مهمترین منابعی است که در اختیار میباشد . چگونگی استفاده بهینه ومطلوب از منابع نیروی انسانی از شرایط مهم کارایی و بازده سازمان میباشد . بهینه سازی در بهخدمتگیری نیروی کار در سازمان به این معنی است که آموزش و پرورش از ارکان مهم پیشرفت کشور هاست چرا که پایهها و ریشههای تعلیم و تربیت نیروی انسانی خلاق ، آموزشدیده و مسئولیتپذیر که سکاندار توسعه و ترقی جامعه هستند از ابتدا در این دستگاه شالودهریزی میشود . جوانی جمعیت و رشد بالای آن در دهههای گذشته ، بر تعداد و نسبت جمعیت دانشآموزی افزوده و دستگاه اصلی تعلیم و تربیت را گسترده ، عظیم و پرحجم ساخته است . با وجود اختصاص درصد زیادی از بودجه کشور و تعداد انبوه نیروی انسانی این وزارتخانه ، بیگمان این دستگاه یکی از پرمشکلترین و پرمشغلهترین اجزاء جامعه نیز میباشد . در جایی که کمبودها و نارساییهای این دستگاه از نظر فضاهای فیزیکی ، منابع انسانی ، منابع مالی ، امکانات آزمایشگاهی و کمک آموزشی و . . . آشکار و محسوس بوده و تجربه نیز تاکنون نشان داده که رفع کامل این معضلات حداقل در کوتاهمدت دور از انتظار است ، بسیار بجاست که بر استفاده بهینه و کارآمدتر از آنچه در اختیار میباشد تاکید گردد تا شاید از این زاویه بتوان بر مشکلات بطور نسبی فائق آمد.پرداختن به تمامی مقولههای یادشده بسیار مفصل بوده و از حوصلهی این گفتار خارج است . از این رو از میان این عوامل تنها به بیان اهمیت و نقش نیروی انسانی ( معلم ) خواهیم پرداخت . نوشتار اخیر نیز دستاوردی در این زمینه دارد و بر این محور نگارش یافته است که چگونه میتوان از ظرفیت نیروی انسانی موجود در آموزش و پرورش به نحو بهینه و شایستهتری استفاده کرد و بیآنکه بر تعداد کمی آنها افزود ، بازدهی و ثمرهی بهتر حاصل نمود . مفهوم و تعریف بهرهوری اصطلاح بهرهوری از نگاههای مختلف معانی متفاوتی دارد مانند : بازدهی بیشتر با حفظ هزینه در حد ثابت ، انجام صحیح کار ، کار دقیقتر و روشنتر ، خودکارکردن عملیات برای دستیابی بربازده افزونتر و سریعتر و . . . . . برخی بهره وری را با این رابطه نشان میدهند : بهره وری = بهرهوری از دیدگاه مصرفکننده به معنی کاهش قیمتها و دسترسی به کالاهای ارزان و باکیفیت است و از دید تولیدکننده مفهوم سرمایهگذاری مناسب ، تولید بیشتر ، کیفیت بهتر و فروش زیادتر را میرساند . ممکن است دولت بهرهوری را عمران و آبادانی بیشتر کشور ، اشتغال زیادتر و کاهش تورم تعبیر کند و ملت آن را رفاه از بهره وری در آموزش و پرورش نیز تعریفهای متعددی ارائه شده است و هر یک از صاحبنظران از دیدگاه خاص خود به تعریف این مفهوم پرداخته اند . برخی از تعاریف صورت گرفته از بهرهوری در آموزش و پرورش از این قرار هستند : ( میرکمالی ، 1376 : 49) «بهره وری در آموزش و پرورش تمرکز بر یادگیرنده و بهبود یادگیری است.» «بهره وری در آموزش و پرورش: عبارت است از ارتباط میان نحوه ی استفاده سازمان آموزشی از منابعی که در اختیار دارد و تبدیل آن طی فرآیندی آموزشی به ستاده های مطلوب همراه با در نظر گرفتن کیفیت زندگی کاری کلیهی کارکنان آن .» «کلان ( 1995 ) بهره وری آموزشی را ارتباط بین دادهها ( هزینه های مصرف شده در آموزش ) و ستادهها (پیشرفت تحصیلی یا سایر اهداف تعریف شده برای آموزش و پرورش) می داند . از دیدگاه او مسئلهی اصلی در بهرهوری آموزش و پرورش، اثربخشی هزینه و چگونگی استفاده از منابع موجود برای افزایش پیشرفت دانش آموزان است. برای حصول به این نتیجه مهم باید برنامه ریزی آموزشی و مسائل مالی را در بهره وری موثر و ضروری دانست .» «در آموزش و پرورش بهره وری ارتباط بین پیشرفت تحصیلی دانش آموزان با منابع موجود تعریف می شود.» نکته مشترک تمامی این تعاریف محوریت دانش آموزان و افزایش توانمندیهای آنان، همچنین استفاده بهینه از منابع موجود و کاهش هرینه ها در فعالیتهای مربوط به ارتقای بهره وری است. اهمیت و نقش نیروی انسانی در کارآمدی و بازده دستگاه آموزش و پرورش مهمترین منبع در هر سازمان نیروی انسانی آن است . عوامل تشکیلدهندهی این نیرو موجودات با احساس و با شعوری هستند که چنانچه انگیزش کافی داشته باشند ، استعداد و مهارت خود را در خدمت سازمان بکار خواهند گرفت و چرخهای آن را به حرکت درخواهند آورد . از این رو بسیاری بر این باور هستند که موفقیت و پیشرفت هر سازمان با نیروی انسانی آن در ارتباط مستقیم و تنگاتنگ قرار دارد . بنابراین شایسته است که در تربیت ، آموزش و انگیزش و حفظ آن نهایت تلاش مبذول گردد . به گفتهی ژان پیاژه زیباترین اصلاح و بازسازی آموزش و پرورش در صورتی که معلم به تعداد کافی و با کیفیت دراختیار نباشد با شکست روبرو خواهد شد.(رابرت ، 1380 : 4)در آموزش و پرورش مهمترین نقش با نیروی انسانی است و معلم از مهمترین عوامل موثر در رشد و توسعه کیفی و محتوایی تعلیم و تربیت به شمار می آید، زیرا تربیت انسان نتیجهی یک تعامل متقابل و دو جانبه و بالاخره حاصل عمل مربی و عکسالعمل شاگرد است. مهمترین نهاد اثرگذار در تربیت، تامین نیروی انسانی است . معلم به عنوان مدرس و مربی می تواند نقش حساس و کلیدی در این رابطه داشته باشد تا نیروی انسانی کارآمد وخلاق برای جامعه تربیت نماید
دانش آموزان همه اعمال و رفتار معلمان و مدیر و حتّی سرایدار مدرسه را زیر نظر دارند و از آنها درس می گیرند دانش آموزان از طرز برخورد و تعامل معلمان با مدیر، معلمان با یکدیگر، معلمان با خدمتکاران مدرسه و معلمان با دانش آموزان درس می گیرند. معلّم فقط یک آموزگار نیست بلکه مهم تر از آن، یک مربی و یک الگوی با نفوذ است. دکتر هایم گینات وقتی معلّم جوانی بوده به این مطالب اشاره می کند: «من به نتیجه خوف انگیزی رسیده ام، من عامل تصمیم گیرنده در کلاس هستم و این برخورد شخصی من است که جوّ خاصی پدید می آورد. من بعنوان یک معلّم دارای قدرت شگرفی هستم و می توانم زندگی یک کودک را تیره و تار یا پر از سرور سازم. در تمام موقعیت ها این پاسخ من است که اوج یافتن یا فرونشستن یک بحران و انسان شدن و یا وحشی شدن یک کودک را معلّم تعیین می کند. » (به نقل از نشریه تربیت سال چهاردهم، شماره 9)
بازده و محصول نهایی آموزش و پرورش ، دانشآموزانی هستند که تحت تعلیم و تربیت قرار گرفتهاند. در مجموعهی فرآیند آموزش افراد زیادی مشغول به کارند و فعالیت های آنها بطور مستقیم یا غیر مستقیم در تربیت دانش آموزان مؤثر است اما در این میان، نقش معلمان از دیگر افراد بسیار برجسته تر می نماید. چنان که دانش آموزان بیشتر اوقات خود را در مدرسه زیر نظر معلمان سپری می کنند . از این رو بسیاری از دانش آموختگان نظام آموزشی سنتی و جدید شکل گیری شخصیت خود را مرهون معلمان خود می دانند یکی از نویسندگان که عمری را به معلمی گذرانده می نویسد: یکی از تحصیل کرده هایی که تحصیلات عالی و دکترای خود را در کشور آلمان به پایان رسانیده بود چندین بار اقرار واعتراف کرد که همه عقاید دینی او مدیون ارتباط با معلّم خود بوده است.( داوودی ، 1388 : 3) آنچه در فرایند تعلیم و تربیت به متعلم انتقال می یابد تنها معلومات و مهارت های معلّم نیست بلکه تمام صفات، خلقیات، حالات نفسانی و رفتار ظاهری او نیز به شاگردان منتقل می شود. رابطهی دانش آموز با معلّم یک رابطه باطنی و معنوی است دانش آموز و یا دانشجو معلّم را شخصیتی محترم و ممتاز می داند که او را در بزرگ شدن و به استقلال و آزادی رسیدن، و به عضویت رسمی جامعه در آمدن کمک و مساعدت می نماید معلّم با روح و جان دانش آموز سروکار دارد و به همین جهت بهعنوان یک الگوی محبوب و مطاع پذیرفته می شود . دانش آموز اگر چه قبلا در محیط خانواده علوم و اطلاعات فراوانی را کسب کرده رفتارهایی را آموخته و به اموری عادت کرده و تا حدودی شخصیت او شکل گرفته است ولی هنوز شکل ثابت به خود نگرفته و تا حد زیادی قابل انعطاف و تغییر می باشد. کودک و نوجوان در این سنین از محیط خانواده خارج می شود و بهطور رسمی در اجتماعی جدید یعنی مدرسه و یا دانشگاه پذیرفته می شود . دانش آموز در این اجتماع جدید فرصت می یابد تا افکار و اندوخته های دینی و رفتار و عادتهای گذشته اش را مورد بازنگری قرار دهد و شخصیّت خویش را بسازد و تکمیل و تثبیت نماید.با نفوذترین و محبوب ترین فردی که می تواند در این مرحله حساس او را یاری کند معلّم است به همین جهت دانش آموزان و یا دانشجویان، معلّم و استاد خود را بهعنوان یک الگو و اسوه می پذیرند و از رفتار و گفتار و اخلاق خوب یا بد او سرمشق می گیرند و خود را با وی همسان و همانند می سازند. « برای رشد و پیشرفت کارکنان سرمایه گذاری کنید ، اگر برای مشاغل و مسئولیت های بالاتر آماده نشده باشند، ترفیع از داخل سازمان فاجعه آفرین است . سازمانی هایی که کارکنان وفادار دارند در تعلیم و تربیت و آموزش و پیشرفت مستمر آنان سرمایه گذاری می کنند .بدون تردید ، آموزش و رشد کارکنان گران قیمت است ، لکن اگر شما فکر می کنید که تعلیم و تربیت گران قیمت است ، هزینه نادانی را در نظر بگیرید ، دیر یا زود یک سازمان از طریق اشتباهات کارکنان از طریق پرداخت حقوق های بالاتر برای جذب کسانی که آموزش دیده اند یا از طریق صرف وقت برای کارکنانی که دارد، هزینه های آموزشی را می پردازد آخرین روش موجب شایستگی و وفاداری کارکنان می شود .» ( لوبوف ، 1382 :68)Top of Form
منابع
- انگیزش معلمانیکی از تغییرهای نگرشی برای عملکرد معلمین، سطح انگیزش است. انگیزش را چرایی انجام رفتارها و نیز علتالعلل رفع نیازهای افراد تعریف می کنند. انگیزش به عنوان رفتاری تلقی میشود که شدت ، جهتگیری و تداوم تلاش افراد در نیل به یک هدف را مورد محاسبه قرار میدهد . ( رابینز ، 1384:203) صاحبنظران اعتقاد دارند که معلمین با انگیزه، میل بیشتری به حضور در مدرسه داشته و شرکت فعال تری در تدریس دارند . می توان انتظار داشت که معلمین باانگیزه تلاش بیشتری را برای رفع نیازها و برآورده کردن خواستهها از خود نشان دهند. برخی از راهکارهای ایجاد و تقویت انگیزه در معلمان عبارتاند از :
در هر سازمانی افراد معمولاً تلاش و کوشش و آنچه که نتیجه آن است را در مقابل دریافتی خود از آن سازمان (حقوق و مزایا) قرار می دهند اگر آنچه کارکنان به سازمان می دهند (کار، تلاش، فکر و وقت و...) بیشتر از آنچه باشد که از سازمان دریافت می کنند دچار دوگانگی و فشار روانی می شوند . یکی از مواردی که همواره سبب آزردگی خاطر معلمان و کاهش شور و شوق آنها به کار شده ، نابرابری سطح درآمد و حقوق معلمان با دیگر کارکنان دولت بوده است . هیچکس منکر این مطلب نیست که میزان درآمد معلم باید درحدی باشد که بتواند زندگی آبرومندی داشته باشد . دغدغهی مالی و تبعیض در دریافت حقوق و دستمزد ، انگیزه کار را زایل میسازد .نتیجهگیری
تردیدی نیست که در فرآیند تعلیم و تربیت ، معلم از همهی عناصر و عوامل دیگر موثرتر و تاثیرگذارتر است . معلم به عنوان یک الگو برای فراگیر مطرح است و بنابراین شخصیت ، توانمندی علمی و فن و مهارت تدریس معلم بیش از هر عامل دیگری در آموزش و تربیت شاگرد که محصول و بازده نهایی کار است تاثیر دارد . گذشته از معیارهای اخلاقی و شخصیتی در گزینش معلمان باید سطح معلومات آنها را نیز در این زمینه مهم تلقی کرد و در عین حال با توجه به پیشرفت پیوستهی علوم و کشف و پیدایش یافتههای نو، بهطور مداوم معلم را تحت آموزش قرار داده و برای این کار سرمایه صرف نمود .
جدا از معلومات و سواد کافی و روزآمد ، وجود انگیزهی کاری هم بسیار اهمیت دارد . باید دغدغههای مالی معلم را برطرف ساخته و تبعیض موجود در سطح زندگی معلمان و دیگر کارمندان و حقوقبگیران و بخصوص اعضای هیئت علمی دانشگاهها را که کار مشابهی انجام میدهند را برطرف ساخت . تا دلگرمی معلم به شغل و تدریس فزونی یافته و بهرهوری وی در کار فزونی یابد .
راهکارهای ارتقاء بهرهوری نیروی انسانی در آموزش و پرورش
دیر زمانی نیست که شیوه های ارتقای کیفیت و بهره وری در صنایع و بخشهای اقتصادی به مورد اجرا درمیآید. موفقیت این راهکارها در رشد و توسعه اقتصادی، صاحبنظران را بر آن داشته تا آنها را در بنیادی ترین نهاد اقتصادی اجتماعی یعنی آموزش و پرورش نیز بیازمایند و البته بهکارگیری شیوه های ارتقای بهره وری در نظام های آموزشی هم موفقیت آمیز بوده است. اغلب کارشناسان مسائل آموزشی بر این باورند که کشورهای پیشگام در رشد و توسعه اقتصادی اجتماعی مسیری جز ارتقای کیفیت و بهره وری در آموزش و پرورش نپیمودهاند. بنابراین استفاده از فواید حاصل از ارتقای بهرهوری نقش بسیار مهمی در رشد و توسعه اقتصادی اجتماعی دارد.
1
الف- تامین مالی و رفع نابرابری سطح زندگی با دیگر حقوق بگیران و کارمندان :
ب- وجود نظام ارزیابی دقیق و ارجگذاری به کار معلمان پرتلاش :به طور کلی تشویق از عوامل مهم ایجاد انگیزه است . نکتهی مهم این است که تشویق مشمول شخصی گردد که واقعا مستحق آن است . تشویق نابجا و ناحق نه تنها کارآمدی افراد لایق را نمیافزاید بلکه مسلما نتیجه معکوس خواهد داشت . از این رو باید ضوابط دقیق و کاربردی در ارزیابی از کار معلم وجود داشته و ارزیابی کننده خود بر این امر واقف باشد و در این کار جنبههای عدالت و انصاف را رعایت کند . تعلیم و تربیت مسئلهای کیفی است و ارزیابی یک کار کیفی به مراتب دشوار و حساس است . باید معلمی مورد تشویق قرار گیرد که در زمینه شغلی خود واجد معلوماتی کافی و روزآمد باشد . آخرین و علمیترین شیوههای تدریس را بشناسد و توانایی اجرای آن را نیز داشته و در عمل آنها را بکار ببندد . همچنین از نظر شخصیتی ، اخلاقی و رفتاری الگویی مثبت برای فراگیران محسوب گردد . در انتخاب معلمین مستحق برای تشویق در بسیاری موارد ملاحظهکاریهای مدیر و یا استفاده از این اهرم برای سودرسانی به افراد خاصی که شایستهتر از بقیه نیستند ، نتایج معکوس ببار آورده است . نکتهی دیگر این که تشویق باید با عمل متناسب باشد .پاداش هنگامی موثر است که فرد آن را مهم تلقی کند . صدور لوحهای تقدیر روشی قدیمی موثر اما ناکافی است . تشویقها باید مابهازاء مادی مستقیم نیز داشته باشند تا ثمرات مربوط زود مشهود و احساس شود نه این که به صدور ورقهای اکتفا شود که معلوم نیست چه زمانی و به چه میزان برای دریافتکننده سودمند است .
ارتقای بهره وری در آموزش و پرورش نه تنها به توسعه اقتصادی اجتماعی کمک می کند،بلکه از طریق تربیت نیروی انسانی کارآمد و خلاق می تواند موجب اعتلای کشور گردد .به لحاظ اینکه آموزش و پرورش که هدف نهایی دستگاه تعلیم و تربیت است مقولهای کیفی است ، ارزیابی میزان بهرهوری عامل انسانی موثر در این امر نیز کار دشواری است . اما میتوان دو مقوله تاثیر گذار در ارتقای بهرهوری معلمان به شرح زیر مورد بحث قرار داد .- آموزش
آموزش یکی از پیچیده ترین وظایف در اداره امور هر سازمان و به ویژه در مدیریت نیروی انسانی است . عوامل دیگر درونی بهرهوری که تاثیر زیادی بر افزایش بهرهوری دارد ، آموزش است . مطالعاتی حکایت از آن دارند که میان آموزش و بهرهوری همبستگی مثبت بسیار قوی وجود دارد . (ایرانزاده ، 1373 : 25) پس از نظام جذب ، نظام بهسازی و به کارگیری مناسب منابع انسانی قرار دارد . در حقیقت آموزش از مهم ترین اقدامات و برنامه های هر سازمانی بوده و نظام آموزشی تکمیل کننده نظام استخدامی به شمار می رود که باعث توانمندی نیروی انسانی موجود شده و موفقیت های آتی را تضمین می کند آموزش و بهسازی باعث بینش و بصیرت عمیق تر دانش و معرفت بالاترو توانایی و مهارت بیشتر انسان های شاغل در سازمان برای اجرای وظایف محول شده و موجبات نیل به هدف های سازمانی با کار آیی و ثمربخشی بهتر و بیشتر را فراهم میآورد . مایکل لوبوف در کتاب خود در ضرورت سرمایه گذاری در آموزش می نویسد :
پیگورز و مایرز در زمینه نقش آموزش می گویند : « آموزش خوب ، نارضایتی شغلی و دوباره کاری را به مقدار زیاد کاهش داده و کارکنان را یاری می دهد که با تمام ظرفیت خود کار کنند . یک چنین هدفهای مهمی تحقق نمی یابند مگر آنکه تمام سلسله مراتب سازمان (از مدیر اجرایی تا کارکنان ) به اهمیت آموزشی آگاه باشند . »
می توان نتیجه گرفت که یکی از عواملی که تاثیر زیادی بر بهره وری داشته می تواند در بهبود آن نقش مهمی را ایفا کند آموزش نیروی انسانی است . تکنیک های نو و طرح های جدید بهبود بهره وری نمی تواند بدون نیروی انسانی آموزش دیده در تمام سطوح سازمان به طور مؤثر ایجاد و یا به کار گرفته شود . برخی از مطالعات نشان داده است که همبستگی مثبت بسیار قوی بین آموزش و بهره وری وجود دارد . حتی مطالعات تطبیقی پیشرفت اقتصادی بین کشورهای مختلف نشان دهنده این امر بوده که هر کشوری که دارای نیروی انسانی آموزش دیده بوده است از بهره وری و رشد اقتصادی بالاتری برخوردار بوده است .
دنیای علم و فناوری بهسرعت در حال پیشرفت و دگرگونی است . مرز علوم در حال گسترش است . نسل امروزی با انبوهی از اطلاعات که او را از هر جهت محاصره کردهاند روبهروست . ذهن کنجکاو و گیرای نوجوان و ضرورت پاسخگویی به سوالاتی که از بابت رویارویی با یافتهها و موقعیتهایی که هر جزء آن به گونهای با پیشرفتهای روز مرتبط است برای فراگیران مطرح میگردد ، ایجاب میکند که معلم خود را با دانش روز انطباق دهد . فنون و مهارتهای تدریس نیز هر آینه تغییر مییابند و دگرگون میشوند . نتایج تحقیقات علمی در نحوهی تدریس و معلومات تخصصی شاخههای مختلف علمی ، ایجاب میکند که معلم نه تنها در بدو شروع کار و اشتغال به تدریس از دانش و مهارت کافی بهرهمند باشد ، بلکه بطور پیوسته با پیشرفتها و یافتههای نو نیز همگام و منطبق گردد . در نظام آموزشی کشور کم نیستند معلمینی که پس از سالها تدریس بطور رسمی چیزی از یافتههای روز نیاموخته و با همان معلومات زمان فراغت از تحصیل به تدریس میپردازند . ضرورت آموزش پیوسته معلمان همواره از سوی متولیان امر آموزش کشور نیز احساس میشده بهطوریکه آموزش های ضمن خدمت در وزارت آموزش و پرورش تقریباً از سال 1310 هجری شمسی مطرح بوده و اجرا میشده است .
دورههای ضمن خدمت هر چند متنوع بوده و در هر حوزه و استان با کیفیت و جدیت متفاوت اجرا میگردند اما این حقیقت تلخ را باید پذیرفت که تاکنون اغلب آنها از بازدهی لازم برخوردار نبودهاند . یکی از اشکالات اساسی این دورهها که موجب عدم استقبال و یا بازدهی کم دورههای آموزش ضمن خدمت را موجب میگردد ، ضعف در گزینش مدرسان این دورههاست . افراد شایستهای که دارای مدارج عالی تحصیلی در رشته تخصصی خود هستند یا به دلیل حقالزحمه و امتیازات مادی ناچیز این دورهها حاضر به همکاری نیستند و یا متاسفانه در بسیاری موارد نیز با وجود اشتیاق ، به دلایل مختلفی که عموما به کاستیهای مدیریتی ادارات بازمیگردد ، به خدمت گرفته نمیشوند . وقتی مدرس یک دوره ضمن خدمت به لحاظ وجههی علمی و توانایی تدریس مقبولیت نداشته باشد ، طبیعی است که کلاس از بازدهی لازم برخوردار نباشد و مورد اقبال قرار نگیرد . از سوی دیگر حقالزحمه این کلاسها باید با زمانی که مدرس جدا از زمان تدریس ، صرف تهیه و تدارک محتوای آموزشی میکند تناسب داشته باشد . همچنین لازم است مدرس در استفاده از نرمافزارها و سختافزارهای کمک آموزشی روز توانمند باشد و مهمتر این که وسایل و تجهیزات نیز در کلاسهای ضمن خدمت در دسترس باشد .
موضوع دیگر آن است که دورههای ضمن خدمت اغلب در حاشیه کار معلم مطرح است نه جزئی از برنامه اشتغال وی . این کلاسها غالبا در اوقات غیر مفید روزهای هفته یا در روزهای جمعه و تعطیلی تشکیل میشوند و شرکت کنندهای که با مشغله زیاد در آن شرکت کرده فکر و ذهنش به درس متمرکز نیست . اگر بپذیریم که آموزش لازمهی ارتقاء بهرهوری معلم است باید آن را در قالب بخشی از ساعت کاری وی بگنجانیم و در برابر شرکت در کلاس و آموزش از ساعت اشتغال معلم بکاهیم .
طی نمودن دورهای تحصیلی رسمی در دانشگاهها و موسسات آموزش عالی از جمله شیوههایی بوده که در یکی دو دههی گذشته مورد استقبال فرهنگیان قرار داشته و در سالهای گذشته تسهیلاتی نیز برای ادامه تحصیل منظور شده است . این شیوه نیز در ارتقاء معلومات تخصصی معلمین و افزایش بهرهوری آنان تاثیر داشته اما کاستیهایی نیز در این باب وجود داشته است . از جمله اینکه انتخاب رشتههای تحصیلی متناسب با نیازهای حوزه و قلمرو اشتغال داوطلب تحصیل نبوده و از این رو بسیاری با وجود صرف وقت و هزینه فراوان نتوانستهاند از اندوختهها و مدرک دریافت شده در راستای تدریس خود بهره ببرند . برخی در گرایشاتی ادامه تحصیل دادهاند که حتی در آن رشته نیروی کار مازاد وجود دارد . در صورتیکه ادامه تحصیل فرهنگیان برنامهریزی شده و متناسب با نیازها باشد ، دستگاه آموزش و پرورش توفیقی بدست آورده تا بار هزینه آموزش کارکنان خود را بر دوش دستگاههای دیگر بگذارد و به هزینه آنها نیروی انسانی خود را در راستای آن چه نیاز دارد تعلیم دهد و از بهرهوری بیشتر آنها سود ببرد .
2
نویسنده : فرانچسکو لوپز روپرز[1]
مترجم : دکتر حبیب اله فصیحی
جهانی شدن عمومی ترین تحول تاریخی آموزش و پرورش در قرن اخیر است . در این سال ها ما شاهد جهشی آشکار در ملاحظات سیاسی و روشنفکرانه مجموعه پیچیده ای از پدیده های اجتماعی ، تکنولوژیکی . اقتصادی و فرهنگی بوده ایم که جهانی شدن بر مبنای آن ها تعریف می گردد . در برهه ای از زمان که اینترنت آغازگر تحولی می گردد که اساس جامعه و اقتصاد نوین را تشکیل می دهد ، بناچار باید پدیده های فوق مورد تحلیل قرار گیرند .
ما اکنون در موقعیت جبران تصادم ظاهری میان گذشته و آینده ، می رویم تا پذیرای رویارویی با پدیده هایی باشیم که از اختیار ما نیز خارج می باشند . جهانی شدن چه به عنوان یک فرآیند چه به عنوان مجموعه ای از فرآیندها ی همگرا ، به عنوان پیکان زمان در تکامل جوامع قرن 21 شناخته شده است . الگوی اجتناب ناپذیر جهانی شدن و ماهیت سازو کارهای متضمن آن ما را قادر می سازد تا بتوانیم آسیب های آن را پیش بینی نموده و خود را از آن ها مصون نگه داریم .
ما درحال روبرو شدن با یک تحول تاریخی و یک جهش تمدنی هستیم که اهمیت فعالیت های سیاسی را در سطح خرد ، کلان و میانه مورد ارزش گذاری مجدد قرار داده و همزمان اعتبار آن ها را نیز زیر سؤال می برد . شایان ذکر است که این ارزش گذاری مجدد نمی تواندهمیشه جنبه عملی به خود بگیرد چرا که تنها از جنبه نظری تعریف شده و قدرت دگرگون سازی سازو کارهای همگرای آن هشدار می دهند که طرح واچرای سیاست های عمومی باید با یکدیگر همخوان باشند تا ضمن حفظ توازن های اساسی که عدم اطمینان ها را کاهش داده و مدیریت آینده را آسان می گردانند ، تقاضاهای پویای گسترده را شناسایی نمایند .
جهانی شدن ما را رویاروی چالش هایی قرار داده و به عنوان یک بازی خطرناک ، پاسخ های پویا و هوشمندانه ای را از اشخاص و مؤسسات طلب می نماید . در چنین شرایطی آموزش و پرورش به یک ابزار اصلی تبدیل می شود که ریسک ها را کم کرده ، تهدید ها را کاهش می دهد و فرصت هایی را در اختیار می گذارد .
این مقاله ابتدا یک تحلیل اجمالی از چند جنبه جهانی شدن ارایه می دهد تا بتوان به کمک آن ها زمینه های اقدام توسط متولیان تعلیم و تربیت را تشریح نمود.. پس از آن رهنمود هایی در درک و توسعه سیاست های آموزش و پرورش با توجه به نیازهای آتی ارایه نموده و در پایان نیز بر نیازها تاکید می ورزد تا به عنوان یک میثاق بین المللی ، تعلیم و تربیت را به یک روشن بینی عالم گیر نزدیک سازد .
جهانی شدن به مفهوم عام آن مجموعه ای از فرآیندهاست که از طریق آن ها حوادث ، تصمیمات ، و فعالیت هایی که در یک قسمت مشخص از زمین اتفاق می افتد تاثیرات مهمی در دیگر مکان ها یابر دیگر افراد و اجتماعات بر جا می گذارد.
جهانی شدن متکی است به شبکه ای که ارتباطات ، اقدامات و وابستگی های متقابل میان اقدام کنندگانی که دور از هم قرار دارند را امکان پذیر ساخته و از طریق آن ها فعالیت ها ، اطلاعات ، دانش ها و تاثیرات علت و معلولی بطور مکرر منتشر می شوند . جهانی شدن بخاطر ماهیت فراگیر خود ، تصور ما از فضا و زمان و مفاهیم کاربردی آن هارا تغییر می دهد . به همین دلیل است که نظریه پردازان علوم اجتماعی این مفاهیم را با توجه به جهانی شدن از نو تعریف نموده اند . این توصیف اولیه از جهانی شدن بناجار آن را در فضایی از پیچیدگی سردرگم می نماید .
وقتی به جهانی شدن فکر می کنیم می بینیم که دو پدیده متعلق با این پارادایم پیچیده به نحو خاصی با هم مرتبط می گردند : با بر ملا شدن زمان ، علیت به یک نقطه انتهایی ختم می شود .
جهانی شدن و چرخه علل
در خصوص ماهیت جهانی شدن توافق نظر کلی بین پژوهشگران وجود ندارد . بازار و سازو کارهای آن ازیک سو و اطلاعات و فن آوری ارتباطات از سوی دیگر دو عامل جهانی شدن هستند . امکان دارد قوی ترین سازو کارهای مربوط به جهانی شدن ، یکپارچه کردن چیزهایی باشد که پیش تر از آن ها به عنوان رانشگرهای عام یاد شد و نیز وجود مجموعه های کامل از حلقه های علی که بطور متوالی علت ومعلول ها را بوسیله تعدادی از فرآیند های جرخه ای که به یکدیگر وابستگی متقابل دارند، تقویت می نماید . نمودار 1 طرح ساده ای از این روابط علی در هم تنیده را نشان می دهد .
نمودار 1 طرح ساز وکارهای علی اصلی تحت جهانی شدن
توسعه ساز وکارهای بازار همکاری قاطعی با تولید یک سناریو جهانی برای جریان سرمایه ، کالا و خدمات به عمل می آورد . اما پیشرفت جهانی شدن . عوامل اقتصادی جدید در این سناریو را تسهیل نموده ، سازو کارهای رقابت را در سطح ملی و بین المللی تقویت می نماید و تولید فزاینده را تشویق می کند .
پیشرفت در اطلاعات جدید و فن آوری ارتباطات به طرز بارزی نقل و انتقال صحیح را تسهیل نموده ، ارتباطات متقابل میان جوامع و عوامل اقتصادی در مکان های دور ازهم را امکان پذیر ساخته ، بین المللی شدن سرمایه و نیروی کار را تشویق نموده و بطور خلاصه جهانی شدن اقتصاد و گستردگی جوامع را میسر ساخته است . ( منحنی جریان 2-3 )
و بالاخره اینکه به دلیل پیشرفتی که با مقررات زدایی و رقابت بویژه میان کاربران ارتباطات دوربرد بوجود آمده ، قیمت ها کاهش یافته ، بازارها گسترش پیدا نموده اند . توسعه فن آوری اطلاعات و ظهور تولیدات جدید . خدمات تازه،و تقاضاهای تکنولوژیکی جدید ( منحنی جریان 2-1) را که در ابتدا با توسعه و نفوذ بازار ناشی از سازو کارهای بازخورد همراه بودند تشویق نموده است .
با ملاحظه کلی مجموعه فرآیند های فوق که درارتباط متقابل با یکدیگر می باشند می توان نیروی خارق العاده این سازمان پیچیده از کنش ها وواکنش های مرتبط را شناخت و تاثیر آن بر روی جهش تاریخی که درمعرض تجربه بشر قرار دارد را تشریح نمود . افزونی تغییرات ، ارتباطات و وابستگی های متقابل که از خصیصه های جهانی شدن هستند نیز در تشدید پیچیدگی های این فرآیند سهیم می باشند .
فضای باز جهانی شدن
ایلیا پری گوجین [2]درقالب یک راهبرد ، به نوعی از واحدتصوری از زمان اندیشیده که در ارتباط با موضوعات زندگی و انسان به صورت زیر بیان می گردد :
موضوعات زمان وجبرگرایی تنها به علوم منحصر نمی گردند . بلکه دقیقا“ از زمان جنبش خردورزی پیش از سقراط قلب تفکرات راتشکیل می دادند . در یک دنیای مبتنی بر جبر گرایی چگونه می توان خلاقیت یا اندیشه های اخلاقی انسان را درک نمود ؟ این سؤال یک بحران عمیق در قلب سنت های ما ایجاد می نماید . این سنن . از موجودیت دانش تجربی دفاع کرده و از آزادی و مسئولیت انسانی حمایت می نمایند . دموکراسی و علوم جدید هر دو وارث تاریخ مشترکی هستند اما اگر علوم تصورات مبتنی بر جبرگرایی را به ارمغان آورده بودند ، این تاریخ با تناقض روبرو می گردید چرا که دموکراسی یک جامعه آزاد را ایده آل می داند .
زمان پیچیدگی همان زمان آزادی است . زمان فرصت هاست . زمان آفرینش ، تکامل و پویایی است . زمانی است که زمان ، خودش را تا حدی بنیان می نهد و آماده سازی برای آینده را میسر می گرداند بدون این که آن را تضعیف نماید . زمانی است که به طرز نامطمئن با نیازها ترکیب می شود . زمانی است که در درون تصور خودش از چالش بزرگی که رویاروی موجودیت بشراست ، محصور می گردد . همچنین این زمان جهانی شدن است که یک نوپایی متکامل ، خلاق و مداوم با آن وارد شده و با این نوپایی ، سازو کارهایی که جامعه ( یا کل ) را با افراد ( یا جزء) ترکیب می کنند تحت تاثیر قرار می گیرد . زمان جهانی شدن یک زمان باز است . زمان تاریخ و زمان پیچیدگی است . زمانی است که مدام در جریان است اما این جریان همیشه یک جور نیست و گام های آن از خارج القاء نمی شوند بلکه به خودمان وبه نیروی ابتکار افرادمتکی است و ساختارجامعه از آن حمایت می کند .
به خاطر موارد فوق زمان جهانی شدن ، یک زمان مطلق نیست بلکه یک زمان برگشت ناپذیر است . این زمان زمان فرصت ها و رقابت هاست . زمان آزادی و مسئولیت ، زمان هوشمندی و به هم پیوستگی است . زمان دراختیار بودن فرصت های کوتاه برای افراد و وجود رقابت های تازه جهت اقدامات سیاسی و توسعه اجتماعی است .
افزایش پیچیدگی بوجودآمده توسط ساز و کارهای مختلف جهانی شدن در فضاهای سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی در آغاز مقتضیات بیشتری برای دانش و تقاضاهای زیادتری برای توسعه افراد و قابلیت های آموزشی فراهم می آورد . تصور جامعه آگاهی که در میان تعداد زیادی از تحصیلکردگان شایع بود ، با جهانی شدن دست به دست گردیده و فرآگیر شد .
در دو دهه گذشته افزایش روابط میان دانش و و جامعه به صورت های مختلف آشکار گردیده است .قبل از هر چیز به دلیل پیشرفت فن آوری ها ، نفوذ دانش در اقتصاد افزون گردید .این موضوع در حقایق و ارقام زیر انعکاس یافته است :
نرم افزار به عنوان محصول اندیشه انسانی عنصری است که بیش ترین ارزش افزوده را برای تجارت بین المللی ایجاد کرده است . بیش از نصف تولید ناخالص داخلی کشورهای بزرگ عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه به تولید و توزیع دانش متکی است . در ایالات متحده امریکا در دهه 90 بخش تکنولوژی پیشرفته که اغلب دانش محور است چهار برابر بیش از تکنولوژی به مفهوم عام ، رشد کرده در حالی که در دهه 80 تنها دو برابر آن رشد داشت .
سرمایه گذاری در فن آوری های ارتباطات و اطلاعات در سال 1998 معادل 50 درصد مجموع سرمایه گذاری ها در ایالات متحده بود . در حالی که در سال 1997 تنها 7 درصد آن را شامل می گردید .
در سال های 1996-1976 تولیدات به فن آوری متوسط تا پیشرفته بترتیب از 33 درصد تجارت بین المللی به 54 درصد آن رسید در حالی که درهمان زمان تولیدمحصولات ساده وآن ها که از استخراج مواد خام حاصل می گردند از 45 درصد کل تجارت بین المللی به 24 درصد کاهش یافت
دوما“ از آنجا که دانش کاربردی تاثیرات مهمی بر واقعیت های اقتصادی و اجتماعی بر جا گذاشته ، مدیریت مورد ارزیابی مجدد قرا رگرفته است . گسترش تصور مدیریت به عنوان بکارگیری منظم و سازمان یافته دانش توسط خود دانش که بوسیله پیتر دروکر[3] معرفی شده . دقیقا “ با بخش برتر ، بخش عمومی و یا همان بخش سوم یا بخش اجتماعی ارتباط دارد .
انگیزه هایی که برای بالا بردن کیفیت مدیریت سازمان وجود دارد ،این دیدگاه را به عنوان شیوه ای در مشارکت دانش در تولید ، خدمات و افزایش ارزش آن ها بکار گرفته است . بدون در نظر گرفتن اهمیت جنبه های اجتماعی و اقتصادی تمایز قائل شدن میان دانش نرم افزاری و دانشی که فن آوری پیشرفته به آن متکی است ،مبهم می باشد . چگونگی تاثیر دانش بر سازمان ها و ارزیابی مجدد مدیریت و عملکرد اجتماعی آن در این تصور جدید یعنی ”مدیریت دانش ”و کاربرد عملی آن نهفته است . این نوع از مدیریت در نظام بخشی و بهینه سازی تمامی فرآیند هایی که از طریق آن ها یک سازمان دانش راتولید ، ذخیره و تقسیم می نمایدو یا آن را انتقال داده و اداره می نماید بکار گرفته می شود. از این منظر شرکت ها ، سازمان های غیر دولتی ، مدارس . بیمارستان ها و یا حکومت ها به منزله سازمان هایی هستند که ارزش اساسی در نزد آن ها ، دانسته ها وآگاهی از نحوه عملشان است .
سوما“ انتظارات از سیستم R + D + I ( تحقیق + توسعه + خلاقیت ) افزایش یافته و طی سالیان گذشته در کشورهای سازمان همکاری اقتصادی و توسعه سرمایه گذاری ها به سمت سطوح بالاتر تغییر جهت داده و صنایع در تحقیقات کاربردی مصمم تر شده اند . اخیرا“ مدل علم – فن آوری – خلاقیت به عنوان یکی از ثمرات اصلی رشد و کلید اصلی گذر از جامعه صنعتی به جامعه آگاهی شناخته شده است .
و بالاخره ”تقاضا برای تعلیم و تربیت” و ”آموزش در تمام دوره های زندگی ” به عنوان پیش نیازهای جامعه یاد گیرنده ، گسترش یافته اند واز وقتی جنبه کاربردی به خود گرفته اند حساسیت بیش تری را برای حکومت ها ایجاد نموده اند .
همه این ها نشان دهنده یک فرآیند سریع الرشدی است که .به نظر می رسد یک انقلاب جدید در زمان ما بوجود آورده است : یعنی همان انقلاب دانش . انقلاب تکنولوژیکی همواره با توانایی نفوذ در تمامی فعالیت های غالب انسانی مشخص بوده است .اما در این مقطع تاریخی فرصت برای دانش پایه ، دانش تکولوژیکی و نوآوری به منظور گسترش و تاثیر گذاری بر کل نظام اقتصادی و زندگی اجتماعی به حد اعلی رسیده است زیرا این انقلاب نه تنها محتوای دانش و اطلاعات را تغییر داده بلکه بخصوص خط سیر ابزار گسترش آن ها را نیز تحت تاثیر قرارداده است .
مقطع زمانی جهانی شدن ( که در آخرین تحلیل ، زمان تاریخ و زمان پیچیدگی لقب گرفت )یک زمان باز است و آنچه را رویاروی ما قرار می دهد مستقل از آنچه ما باید به آن صورت دهیم نمی باشد . این بدان معنا نیست که سیاست های آموزش و پرورش نباید به میزان فرصت های جدا از اقدام جمعی کار داشته باشد . هر چه این سیاست ها محکم تر و استوارتر باشند ، احتمال زیادتری وچود دارد که تطابق شایسته ای میان معیارهای مربوط به دیدگاه های کوتاه مدت و دیدگاه های درازمدت که ذاتی آموزش و پرورش هستند حاصل گردد . علاوه بر این یک مبنای درونی استوار برای آموزش و پرورش مباحثات معقولی فراهم می سازد که انطباق و ارتباط این دیدگاه را تسهیل نموده و زمینه های مساعدی برای پشتیبانی های قابل اجرا از جامعه فراهم می نمایند سؤالی که مطرح است این است که چه نوع دانش است که بایستی مبنای توسعه سیاست های آموزش و پرورش قرار گیرد ؟ در سال های اخیر تمایل براین بوده که دانش را در جهار طبقه دسته بندی نمایند . برخی از این طبقات عمیقا“ از تقسیم بندی ارسطو اتخاذ شده اند:
دانش چه ؟ [4] :به معرفت حقایق اشاره داشته و با اطلاعات مترادف می باشد .
دانش چرا؟[5] : دانش تبیین ناشی از اصول و قوانین و نظریات را شامل شده و کاربردهای آن از طریق تاریخ تمدن ، سبب توسعه تکنولوژیکی گردیده است . این نوع از دانش نظریه ای و غالبا“ معتبر ،با تصور ارسطو از معرفت مطابقت دارد .
دانش چگونه ؟[6] : نوعی از دانش روش شناسی است که با مهارت و قابلیت های برعهده گرفتن یک وظیفه توام گردیده و گاه وبیگاه به عنوان دانش کاربردی مطرح شده است . اما این فقط یک دانش کاربردی نیست چرا که ریشه های آن اغلب به طور ضمنی با تجربه ارتباط دارد نه به طور آشکار . دانش اخیر با مفهوم تکنیک در نظر ارسطو منطبق است .
nانش چه کسی ؟[7]یک شیوه اطلاعاتی است که مربوط می شود به روشی که دانش به روش های مختلف توزیع شده است . این روش بیانگر چگونگی در اختیار گیری دانش توسط افراد و سازمان ها و روشنگر اهمیت کسب سرمایه در فرآیندهای مدیریت دانش است .
با وجود ارزش آنچنانی دانستن ، گاه سعی می شود الگویی از روابط، مشابه آنچه در علوم طبیعی میان دانش پایه و کاربردهای تکنولوژیکی آن وجود دارد ،در مورد تصور سیاست های آموزشی نیز در نظر گرفته شود . نه تنها به خاطر عدم ثبات نسبی بنیان های نظریه ای ، بلکه به دلیل مشکلات انزوای جنبه های مختلف ،پدیده های آموزش و پرورش حالت نامتناسبی دارند . مثلا“ اعتبار راهبرد شناختی به پدیده هایی که در مدرسه آموخته می شوند با فرض “ همه چیز های دیگر یکسان می باشند “ [8]که حیاتی و ساختگی است ، تعیین می گردد . این فرض درنظر می گیرد که تاثیر حضور همه اجزاء یادگیری یعنی عوامل عاطفی ، عوامل ارتباط ، و متغیر های مفهومی یکسان است .
بنابر این دانشی که به عنوان پشتیبان در تنظیم سیاست های آموزش و پرورش به خدمت گرفته می شود بایستی حاصل ترکیب نافذ جهار شیوه دانستنی باشد که فوقا“ به آن ها اشاره شد .ضمن این که نفوذ جگونه ؟ و چه کس ؟ در این زمینه زیادتر است . چگونه ؟ در واقع دانش آن دسته ازسیاست های آموزش و پرورش است که در یک زمینه بخصوص عمل می نمایند و چه کس ؟ همان افراد و گروه ها هستند که دریافت کنندگان دانش متخصصان مربوط می باشند . یک حرکت سازمانی مهم برای تشخیص و اشاعه بهترین اقدامات می رساند که باید دانش چگونه ؟در تنظیم سیاست ها مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد .
شناخت ارزش و اهمیت راهبر های نظام مند در چرخه روابط علی این امکان را فراهم می سازند تا چیزی فراتر از نتایج مستقیم اقدامات را مورد توجه قرار داده و با دید بازتری به موضوع بنگریم . به هر صورت احتمالا“ عمومی ترین شکل اتخاذ راهبرد نظام مند توجه به روابط خواهد بود که در حقیقت ارتباط بین اعضایی است که در ابتدا توسط دیگران تحت تاثیر قرار گرفته اند . این امر به ارزیابی مجد د ساختار هدایت می گردد . یعنی ارزیابی روابطی که سیستم مورد بررسی با ساختار خود و با آنجه رفتار و توسعه آن را تحت تاثیر قرار می دهد ، برقرار می سازد . همان طور که تدسکو[9] خاطر نشان ساخته ، تشخیص ماهیت نظام مند آموزش و پرورش و سیاست ها و راهبردهای اصلاحی آن به این معنا نیست که باید همه چیز همزمان دگرگون شود . به عبارت دیگر این بدان معناست که در یک مقطع بخصوص لازم است ثمرات تغییر یک عنصر ویژه از عوامل موجود را پذیرفت .
در جایی که عمده متغیر ها دریک سیستم پیچیده همزمان عمل نموده اند ، نتیجه نهایی غیر قابل کنترل و غیر قابل پیش بینی است . اعتماد بیش از حد به قدرت دلیل و برهان مهندسان اجتماعی را به صرف نظر کردن از این واقعیت هدایت نموده که هر چه تغییرات مورد نیاز در زندگی اجتماعی و سیاسی وسیع تر باشند ، احتمال زیادتری وجود دارد که نتوان نتایجی را که کنترلشان دشوار و یا غیر ممکن است پیش بینی نمود . امکان دارد این نتایج پیش بینی نشده موقعیت هایی ایجاد نمایند که واقعیت اجتماعی را از اهداف و آرمان هایی که توسط این تغییرات هدایت می شوند ، دور سازد . در مقابل ، عقایدی که مبتنی بر اصلاحات تدریجی است به عنوان روش مهندسی اجتماعی جزء به جزء توانسته که اهداف اصلاحی بخشی را تعریف نموده و طرح های اجرایی مناسبی برای آن ها ارایه نماید تا خطاهایی صورت گیرد .آنگاه با مقایسه نتایج واقعی و نتایج پیش بینی شده ، اصلاحات لازم به عمل آید .
برنامه های آزمایشی به عنوان یک اصل
فرآیند توسعه سیاست های آموزش و پرورش را می توان در سه اصل یا سه مرحله متوالی خلاصه نمود : توسعه نظری .آزمایش ، وتعمیم . در هر صورت از نظر زمان بندی یک تناقض وجود دارد و آن این است که : فوریت زمان سیاسی معمولا“ با احتیاطی که برای دقت علمی لازم می شود در تصادم قرار می گیرند . نمی توان پنداشت که این سه مرحله ی منسوب به لگراند [10] بتوانند در یک زنجیره خطی از رویدادها با هم اختلاط پیدا کنند . بلکه آن ها بیش تر به عنوان مراحل متوالی مطرح هستند که چرخه های کامل مارپیچی را تعریف می نمایند . این وضوح به خاطر آن است که توسعه نظریه ای بندرت مدل کاملی را فراهم می نماید که به لحاظ آزمایشی در همه زمینه ها معتبر باشد و اغلب بر بکارگیری اولین نسخه از مدل آزمایشی تاکید می ورزد . هر چند این مدل بخوبی تعریف نشده باشد
یک الگوی توسعه خوب آن است که حتی الامکان یک ناحیه جغرافیایی کوچک را به منظور اجرای مدل نظریه ای برگزیده و مدل را در این ناحیه پیاده کنیم و سپس با پژوهش در این فرآیند و ارزیابی نتایج حاصله ، طرح مقدماتی اصلاح شده و بدون اشتباه را ترویج نماییم . بدین ترتیب است که مراحل تجربی بعدی در ناحیه آزمایشی گفته شده با اهداف اصلاح شده تر و بلند پروازانه تر آغاز می گردد و پیامدهای آن برای سیستم به عنوان یک کلی به تاخیر می افتد . تکرار چرخه بصورت کوتاه شده این امکان را فراهم خواهد ساخت تا ضمن صرفه جویی در وقت در وقت ، آزمایش و فرآیندهای اصلاحی مورد اشاعه را بدون اختلاط آن هابا یکدیگر ، به موازات هم انجام دهیم .فرمول فوق ضمن دستیابی به یک راه حل که میان تقاضاهای سیاسی و زمان بندی علمی هماهنگی ایجاد می کند ، حرکت افقی ( بین افراد ، مؤسسات و مراکز آموزشی درگیر ) دانش کارشناسانه ای که بوسیله آزمایش بوجود آمده را آسان نموده و امکان بهرمندی کامل از ثمرات این سبک شبکه ای را فراهم می نماید .
تعلیم و تربیت آزمایشی همانند همه فرآیند های تغییر سازمانی ، نوعی آموزش جمعی است که در آن در به موازات دانش نظریه ای ، دانش عملی نیز عامل بسیار مهم موفقیت یا شکست فرآیند تغییر می باشد . تجربه اندوخته شده در سایر بخش هایی که دانش را مدیریت می نمایند ، اهمیت وکارایی این همکاری را در موقعیتی که این همکاری یک طریق انتقال دانش کارشناسانه میان افراد و سازمان ها و یک روش ترویج نوآوری ها از طریق تبادل دانش تکمیلی است روشن ساخته است .
رفتار هوشمندانه با توانایی تصحیح خطا ها مشخص می گردد تا بتوان از تجربه آموخت و از آن هایی که سازو کارها را در جهت سازگاری توسعه می دهند تا موقعیت هارا بانشاط سازند .تصورات تازه از سازمان ها موجب تضمین فرآیندهای اصلاحی می گردد که چرخه هایی از یادگیری سازمانی را با خود دارند . محال است که بتوان بدون تصحیح منظم خطاها ، اصلاح شد . به عنوان یک قانون کلی معتبر باید گفت که هر چه ساختارها پیچیده تر باشند رفتارهای هوشمندانه ضروری ترند . وقتی روند ها مد نظر قرار دارند آماده سازی آینده به معنی کنار گذاشتن اصول امروز برای بهبودی فرداست . در نظام تعریف شده بوسیله جهانی شدن نیاز به سازو کارهایی احساس می شود که سیستم های کیفیت بخشی به آموزش و پرورش را به صورت دوره ای مورد ارزیابی قرار دهد . این سازو کار ها باید یک پایه اصلاحی داشته باشند .
یک خط مشی اصولی برای تصور و توسعه سیاست های آموزش و پرورش نیازمند واحدهای اداری است که از ثبات و تخصص کافی بهره مند باشند
یزکل درول [11]در تحلیل دانش هایی که برای توسعه بهینه سیاست های عمومی مورد نیاز است ، بر طیف وسیعی از ترکیبات معقول تاکید می ورزد از جمله :
آزمایش ثبات ارزش ها و اهداف - تحت کنترل درآوردن هوش - . پیش بینی نتایج احتمالی توسعه اقدامات گوناگون - مقایسه سود وزیان معیارهایی برای درجات خوب و عالی پایه ریزی سیستم های پس خوراند- برنامه ریزی عملکردهای سیستمی
این جند وظیفه مهم ،پیچیدگی اداره سیاست های دانش محور را می رسانند .اقدامات لازم برای پی گیری سیاست های آموزش و پرورش و تاثیر آن بر حقایق اجتماعی جهت انجام حداکثر آزمایشات ، و آموزش کشف به موقع خطاها و موقعیت ها نیز از دلایل دیگر این پیچیدگی هستند. در صورتی که جهانی شدن نیازمند سیستم هایی باشد که پویایی بیشتری در تشخیص و حل مسایل از خود نشان دهند ، توجه زیادتر به رویدادها و علل آن ها و توانایی های پیشرفته برای پاسخ گویی به این رویدادها و تنظیم واحدهای اداری که در طراحی و پیگیری سیاست های آموزش و پرورش تخصص یافته اند از جمله رهنمودهای کلیدی در این برهه از زمان می باشند .
لازم است ساختار اداری درخوری ایجاد شود که مشتمل بر مراکز چند بخشی برای تفهیم و مدیریت سیاست ها بوده و از قدرت اجرایی مناسب جهت جمع آوری ، سازماندهی ، فرآوری و انتقال و توزیع دانش موجود برخوردار باشد یا اینکه بتواند دانش جدیدی تولید کند که در موقع لزوم قابل انتقال بین اشخاص ، واحدها و مؤسساتی باشد که در ارتباط با وظیفه ای هستند که در هرمرحله مورد نیاز است . در این زمینه نتایج ناشی از اقتصاد مقیاس ایجاد شده توسط مجموع این مراکز که هر کدام در زمینه خاصی تخصص دارندو فواید مربوط به شناخت روند ها یا مقایسه دیدگاه های فراملی و این واقعیت که این مراکز نواحی مناسبی برای توسعه و کانالیزه کردن همکاری های حمایت شده هستند ، آن ها را به ابزارهای اساسی رویارویی با رقابت های آموزشی ناشی از جهانی شدن تبدیل می کند .
آموزش و پرورش به عنوان یک تعهد بین المللی
در نظم نوین جهانی ، اتوپیای کهن نیروی رهایی بخش آموزش و پرورش هنوز هم قدرتمند است و دانش ،قدرت خود را به عنوان ابزار اصلی جهت پیروی از این عقیده حفظ نموده است .امروزه بیش از هر زمان دیگری دانش پشتیبان و ضامن اصلی توسعه انسانی است .
همان گونه که بانک جهانی عنوان نموده براساس شواهد تجربی در کشورهای در حال توسعه آموزش و پرورش موجب رشد خلاقیت و پیشرفت در بخش کشاورزی شده است . در این کشورها تحصیل کرده ترین کشاورزان مولدترین آن ها هستند و امکان بهره مندی آنان از منافع فن آوری های جدید نیز زیادتر است . آموزش و پرورش، قابلیت تعدیل نوسان قیمت ها را فراهم نموده و یا صعود و نزول سرمایه گذاری و و چرخه های اقتصادی را متعادل ساخته است . زیرا افراد با سطح بالاتر تعلیم و تربیت ، توان مندی بالاتری برای اجرای سازوکارهای منطبق با شرایط محیط دارند . آموزش و پرورش بهره گیری از منابع جدید برای تغذیه و سلامت و آموزش تنظیم خانواده را ارتقاء بخشیده است . در این رابطه سطح تحصیلات والدین بویژه مادران مهم به نظر می رسد . بچه هایی که والدین آن ها از سطح تحصیلات بالاتری برخوردارند ، صرف نظر از سطح درآمد خانوار ، از استانداردهای تغذیه و سلامت بالاتری برخوردارند . همچنین آموزش و پرورش در انتقال ارزش ها میان نسل ها نقش ایفا می نماید . زیرا سطح تحصیلات بخشی از میراث فرهنگی است که والدین به فرزندان خود منتقل می سازند . : واقعی ترین متغیر که پیش بینی کننده میزان بهره مندی بچه ها از مدرسه است، سطح تحصیلات والدین می باشد .
نشست داکار [12] مقوله هایی به جهانیان نشان داد که در آن ها وضعیت آموزش و پرورش جهانی نابسامان است : بیش از 113 میلیون نفر از بچه ها از امکانات تحصیلات ابتدایی محرومند و بیش از 88 میلیون نفر از بزرگسالان بی سواد می باشند . جهانی شدن به ما کمک می کند به این مساله پی ببریم اما ضمن آن ،راه حل هایی نیز در اختیار می گذارد . فوریت جامعه دانشی ،حکومت ها و سازمان های بین المللی را به این باور می رساند که دانش کلید توسعه عادلانه در درازمدت است و نسل هایی که دانش به آن ها انتقال می یابد در قلب برنامه های همکاری قرار گیرند.
به عبارت دیگر جهانی شدن تکنولوژیکی که ناشی از تاثیر مضاعف نوآوری و ساز وکارهای بازار است ، موجب کاهش هزینه های تولید کالا و کاهش قیمت تجهیزات و توسعه تصاعدی فن آوری های جدید می گرددو فرصت هایی بوجود می آورد که می تواند ضعف های آموزش و پرورش را جبران نماید .
امکانات آموزش از دور که بخاطر پیشرفت اینترنت و ارتباطات دوربرد بوجود آمده و قابلیت مصرف مجدد مواد آموزشی از طریق سایت های اینترنتی ، این امید را تقویت می نماید که جهانی شدنی که به توسعه حساس است این امکان را فراهم آورد ه که نقیصه های دانش بومی از نظر دانش پایه در عمر یک نسل بطور اصولی اصلاح گردند .
در دنیایی که به منظور رسیدن به توسعه متعادل . رقابت های جهانی برای دانش اندوزی وجود دارد ، مؤسسات بین المللی بایستی نقش مهم در کسب منابع ، در تلاش و همکاری بنیادی و موثر کشورها و در مدیریت سرمایه دانش بر عهده گیرند . علاوه بر این شتاب در دوره تاریخی که با جهانی شدن پیش آمده یک رقابت اساسی برای مؤسساتی است که ماموریت اصلی آن ها کاهش شکاف آموزشی بین کشورهای فقیر و غنی است . تنها از طریق رویه های پویا و اقدامات کارآمد است که این شکاف می تواند کاهش یابد .
بدون غفلت از ارزش این اقدامات چند جانبه است که کشورهای پیشرفته می توانند در مسیر توسعه ار طریق آموزش و پرورش ،هماهنگی زیادتری داشته باشند . قراردادهای یک کشور فقیر و یک کشور غنی در بهبود آموزش و پرورش مشتمل بر وظایفی است که مسلما“ فوایدی در پی دارد . به همان گونه که هماهنگی میان منابع و سرمایه گذاری های سازمان های خصوصی و بخش عمومی اهمیت دارد ، منطقی است که حتی الامکان در آینده این هماهنگی میان آموزش و پرورش ملی و اولویت های مربوط به همکاری های بین المللی هم ایجاد شود . این دیدگاه باز ما را یاری می دهد تا در این زمینه، برخی از اقدامات اصلاحی و یا اقداماتی که در کشورهای غنی مورد تقاضاست را تنظیم نموده و توافقات گسترده میان دولت ها و کارگزاران اجتماعی را تسهیل نماییم تا اینکه همزمان ،کارآیی و ثبات را برای کارآمد ساختن توافقات بین المللی روی آموزش و پرورش افزایش دهیم . توافقی که لازمه انسانی ساختن جهانی شدن است .